part 20

4.4K 946 221
                                    

وت وت کامنت💙

عرق کرده بود. پتو رو از روی خودش کنار زد و سرش رو چرخوند.
چشماش میسوخت، بینیش کیپ کیپ بود و از دهن نفس میکشید.
حالش بدتر شده بود. سرم کوفتی چانیول هیچ کمکی بهش نکرده بود.

فحشی داد و خواست بلند شه که سرش گیج رفت. دوباره سرش رو روی بالش گذاشت و چشماش رو بست.

باید دوباره میخوابید. اگه میخوابید زودی حالش خوب میشد. لازم نبود کاری کنه.

نمیدونست چقدر گذشته، تازه چشم هاش گرم شده بودن که در اتاقش باز شد.

قدم های ارومی که میدونست متعلق به چانیوله بهش نزدیک شد.
یه دست خنک روی پیشونیش نشست و بعد صدای زمزمش رو شنید"بدتر شده"
صداش خش دار بود.

چشماش رو با زحمت باز کرد. سایه چانیول رو دید. پشت به نور ایستاده و روش خم شده بود.

دهنش رو باز کرد"لعنت به سرمت!"گلوش درد میکرد.

چانیول جوابش رو نداد.
از اتاق خارج شد و در رو همونجوری نیمه باز گذاشت.

نوری که از سالن وارد اتاق میشد، چشمش رو میزد. زیر لب فحشی داد و دوباره چشماش رو بست.

چند دقیقه بعد دوباره فضای اتاق با صدای قدم های چانیول پر شده بود. اخم هاش رو در هم کشید و پلک هاش رو از هم فاصله داد.
هنوز چند ثانیه هم نگذشته بود که نور چراغ چشم هاش رو زد. چانیول لوستر بالای سرش رو روشن کرده بود.

"چه مرگته؟"با بداخلاقی غرید.
دهنش اونقدر خشک بود که صدا توی گلوش شکست.

چانیول سریع به سمتش اومد و دستش رو زیر گردنش گذاشت.
بعد از اینکه به زور بلندش کرد، دو تا دونه قرص جلوی دهنش گرفت و زمزمه کرد"بخور"

غر زد"اب"

"میارم"

نیم نگاهی به صورت خواب الود چانیول انداخت و بلاخره راضی شد دهنش رو باز کنه.

چانیول کمکش کرد به دیوار تکیه بده و بعد خودش کنار تخت خم شد. چند ثانیه بعد یه لیوان پر از اب جلوی دهنش گرفته بود.
قرص ها رو قورت داد و اجازه داد چانیول توی خوردن اب کمکش کنه.

اب خوردنش که تموم شد چانیول ازش فاصله گرفت.
دوباره کنار تخت روی جایی که اون نمیدید خم شد و بعد که دوباره راست ایستاد یه حوله سفید دستش بود.

"دراز بکش"

دلش نمیخواست هر کاری اون میگه رو انجام بده ولی توی اون لحظه اونقدر بیحال بود که خوابیدن رو ترجیح میداد.

خودش رو خم کرد و ساق دستش رو روی تخت گذاشت.

هنوز سرش رو کامل روی بالشش نگذاشته بود که با هجوم محتویات معدش به سمت دهنش سریع صاف نشست و دستش رو جلو دهنش گرفت.

~💙I Can't Breathe[ChanBaek]💙~ Où les histoires vivent. Découvrez maintenant