~💙I Can't Breathe[ChanBaek]💙~

Part 23.1

"تدی"در حالیکه یکی از پسر های خجالتی و درس خون کلا س رو زیر نظر داشت، به تدی که کنارش نشسته بود و مثلا کلمات رو حفظ میکرد سقلمه ای زد.

"ها؟"تدی بدون اینکه نگاهش رو از کاغذ توی دست هاش بگیره با حواس پرتی جواب داد.

نوچی کرد و با بی حوصلگی به سمتش چرخید.
"کی پولم رو میاری؟"
اینبار حواس تدی جمع تر شد. نگاهش رو از صفحه کاغذ جدا کرد و سرش رو بالا گرفت:"چه پولی؟"

اب نبات توی دهنش رو با زبون جابجا کرد و با طلبکاری گفت"هزینه کلاس! چیزی که میخواستم رو نخریدی، حداقل باید به جاش بهم پول بدی. یا نکنه نمیخوای انگلیسی یاد بگیری؟"

تدی سریع نگاهش رو دزدید. در حالیکه با نوک انگشت های روی میز خطوط فرضی میکشید زیر لب گفت:"یکم بهم وقت بده..من.."

بین حرفش پرید:"مهلتی که بهت دادم تموم شد. من همین الان قسمتی از پولم رو میخوام."

"ندارم"تدی هنوز نگاهش نمیکرد.

پورخندی زد و چونش رو بالا گرفت:"میتونی به دستش بیاری."

ابروهای تدی اروم بالا رفت. سرش رو به سمتش چرخوند"چجوری یعنی؟"

نیم نگاهی به نمره اول کلاسشون انداخت و توجه تدی رو به اون سمت جلب کرد"میگن پسر وزیره. بیا از اون قرض بگیریم."

تدی با حماقت تمام سر تکون داد"یعنی بهمون میده؟"

چند ثانیه نگاهش کرد و بعد اه کشید"اره. اون خیلی پول داره. چرا بهمون نده؟"

"ولی پولهای خودشن. اگه دلش نخواد چی؟"

برگه تدی رو از توی دستش قاپید و به کناری پرت کرد"پس ما باید کاری کنیم دلش بخواد."

و بعد از روی صندلی بلند شد و منتظر تدی موند.

تدی با اون هیکل گندش روی زمین خم شده بود و تلاش میکرد برگه کاغذ رو بدون اینکه خراب بشه از روی زمین بلند کنه"چطوری این کارو کنیم؟"تو همون حین با بی حواسی پرسید و دوباره انگشتاش رو باز و بسته کرد.

کم کم داشت از خنگی اون موجود گنده عصبانی میشد. لگدی به باسن خم شدش زد و با بی حوصلگی توپید"پاشو گامبو. اونش رو بسپار به من"

تدی برای چند ثانیه بی حرکت موند و بعد سرش رو به سمتش چرخوند. چند ثانیه نگاهش کرد و بلاخره رضایت داد بیخیال کاغذ تکلیفش بشه. از سر جاش بلند شد و هن و هن کنان از کنارش رد شد.

"تو تا حالا باهاش حرف زدی؟ من نزدم. خجالت میکشم بحث رو شروع کنم. تو بهش سلام کن."تدی همونجور که سعی میکرد قدم هاش رو با اون هماهنگ کنه گفت و زیر چشمی به سونگ هیون نگاه کرد.