058*RL*

3.9K 500 34
                                    

اسمات نامجین.

جین:

۷نفری دور هم جمع بودیم و من و نامجون و کوکی
توی اب بودیم و جیمین و هوسوک و تهیونگ داشتن کارای عجیب غریبی میکردن و یونگی کنارمون روی صندلی نشسته بود
شاممون رو آورده بودن و داشتیم از این همه خوشی لذت میبردیم که جیمین هم وارد آب شد.
"کی میخواد چِت کنه؟!" جیهوپ مستانه خندید و ته دلم خالی شد.
باز مخلوط چه داروهایی بود نمیدونم!
نامجون خندید و یکی از شات هارو گرفت و تهیونگ چشمکی بهم زد!
چندنفری شات هاشون رو به هم زدن و سر کشیدن.
اهنگ گذاشتن و همه شروع کردن رقصیدن!

داشتم میرفتم سمت اتاقم تا حوله ام رو بردارم که یهو نامجون خودش رو بهم چسبوند.
"جینی‌.... همین الان لازمت دارم!" ازش فاصله گرفتم تا بچرخم ولی اون زود تر من رو به دیوار کبوند و لبهاش رو به لبهام چسبوند!

تهیونگ خواست رد بشه که کنارمون تکیه داد.
"لذت ببر جین! اون عمیقا تحریک شده!" و خنده کنان رفت!
تهیونگ زیاد ازین دارو میخورد بخاطر فیلماش و بدنش عادت داشت و معمولا بعد این کارا تو مستی میرفت و یه لایو میذاشت و ملتو جر میداد!
برگشتم و جونگکوک روی زمین افتاده بود و میخندید.
نامجون سرش رو بین گردنم برد و پوستم رو مکید و نفس داغش بدنم رو بیشتر تحریک میکرد.
از دستم گرفت و رفتیم سمت مبل و روی پاهاش نشستم!
"دوست داری همینجا انجامش بدیم؟!" برگشتم و به بچه ها که همگی مست بودن خیره شدم.
نامجون از لباسم گرفت و درش اورد.
تهیونگ اومد و شلوارکشو پایین کشید و روی مبل طرف دیگه نشست و به ما خیره شد!
"اوووو ته ته اومده جق بزنه"(پوزش) نامجون خندید و نوک سینه ام رو توی دهنش گرفت و ناله کردم.
تاحالا اینقدر احساس متفاوت رو یه جا نداشتم! با اینکه با نامجون زیاد ازین کارا کرده بودیم ولی عادی نبود!

هردو به سختی خودمونو لخت کردیم و تهیونگ اومد سمتمون
"آروم باشین.... من کمکتون میکنم!" و عضو جونی رو گرفت و روی سوراخم فیکس کرد و چشمهام رو بستم و ذره ذره وارد شدنش رو حس کردم.
وی گونه هردومون رو بوسید و روی مبل نزدیک تری نشست و به جونی کمک کردم تا حرکت کنیم و حس عجیبی توی سر تا سر بدنم بود! درد عجیبی که با بعضی حرکت ها لذت بخش تر میشد.
عضومو توی دستم گرفتم و با هر حرکت دستم رو تکون میدادم و ناجون لبهام رو گرفت و میبوسید.
جا به جا شدیم و روی مبل نشستم و پاهام رو به قدری بالا آورده بود که میتونستم با دهن خودم به عضوم برسم و عضوشو آروم توم فرو کرد و سرم روی مبل افتاد و فقط با ضربه هاش ناله میکردم...
سرعتش به قدری بالا رفته بود که مبل صدا میداد و تهیونگ ناله میکرد و عضوم رو باز گرفتم و با لمس قسمت اتصال کلاهک به بقیه ی عضوم بدون هیچ حرفی ارضا شدم و نامجون با یه ضربه محکم خودش رو بهم چسبوند و پاشیده شدن مایع اش رو داخلم حس کردم و با صدای تهیونگ فهمیدیم اونم ارضا شد!
نامجون عضوشو بیرون کشید و جلو سوراخم نشست و انگشتهاش رو باز واردم کرد و جوری که باز بشه و بالاخره بعد از چند ثانیه سعی کردم مایع اش رو از خودم خارج کنم و اینبار با انگشتهاش شروع کرد به فاک دادنم و چهارتا انگشتش رو واردم کرد و حس کردم فشارش بیش از حده که تهیونگ جلوش رو گرفت.
"این رو نکن...! هردوتو به حسش معتاد میشین و اخرش ممکنه دچار عفونتای باکتریایی بشه!" با این حرف تهیونگ خالی شدنم رو حس کردم و جونی بوسه ای به عضوم زد و از دستم گرفت و پا شدم.
"هنوز داغی پس برو بخواب!" و تهیونگ با قیافه مسخرهدای شروع کرد خندیدن و رفت....



اینم اسمات نامجین!
کوتاه شد!
😂😂😂😂❤❤❤❤❤

His fan boy is a Pornstar [6]Where stories live. Discover now