071*RL*

4K 496 16
                                    

اسمات ویکوک

برای اولین بار اومده بودم خوابگاه بولت پروف و خیلی باحال بود خونه اشون!
توی اتاق کوکی بودم و داشتم توی وسایلش فضولی میکردم که چیزی به ذهنم رسید!
دونه دونه لباسام رو در آوردم و یه گوشه انداختم و روی تختش دراز کشیدم و با عضوم بازی کردم تا بیاد!

در رو باز کرد و با دیدن نامجون خودم رو جمع کردم و پتوشو روی خودم کشیدم.
"اوه معذرت میخوام با کوکی کار داشتم!" و خندید و رفت.سرم رو تکون دادم و روی تخت باز لم دادم و منتظر شدم بیاد! و بالاخره خودش پشت در بود و نشستم توی تخت.
عضوم سخت شده بود و جونگکوک برامون بستنی آورده بود. اومد جلوم و یه قاشق بستنی برداشت و روی گردنم و سینه ام کشید.
باز تکرار کرد و نوک هردو سینه ام یخ کرده بود.
جونگکوک ریز ریز میبوسید و پوستم رو میلیسید. باز کارشو تکرار ورد تا نافم و بعد به داخل رون هام زد و با حرکت زبونش کمطاقت تر میشدم‌.
لختش کردم و اخر بستنی که آب شده بود رو با فاصله توی دهنش ریختم و همینطور ظرف رو تکون دادم و بستنی تمام سینه و زیر نافش و یذره روی عضوش هم ریخت.
"ته...هیونگ؟!" نفهمیدم چیکار کردم ولی کل بستنی رو از روی بدنش پاک کردم و روی شکمم خوابیدم و جونگکوک اومد پشتم!

انگشتش رو حس کردم و خودمو جا به جا کردم
"آماده ام نکن!" پس بزاغشو روی سوراخم ریخت و عضوش رو داخلم فرو کرد.
چشمهام رو بستم و گذاشتم ناله ها پشت هم از دهنم خالی شه و جونگکوک کاملا های بود و مدل ضربه هاش داشت دیوونه ام میکرد.
پاهام رو آورد و جلوی شکمم جمع کرد و سرم رو با تشک چسبوند و دستهام رو گرفت و دوطرف سرم گذاشت و پاهام رو تو همون حالت فاصله دادم تا راحت تر بتونه ضربه بزنه...
سرعتش به قدری زیاد بود که عضوش هعی ازم خارج میشد و وقتی خودشو باز داخلم فرو میکرد نفسم توی سینه ام گیر میکرد!
"کوکی..." ولی هیچ جوابی ازش نگرفتم و من رو چرخندن و باز حرکت کرد و توی اخرین بیرون پریدن عضوش از داخلم بدون اینکه بتونم کنترل کنم روی شکمم خالی شدم و جونگکوک بدون توجه باز واردم شد و ضربه میزد بهم و فقط فهمیدم خودش رو خارج کردم و تند عضوش رو مالید و با پاسیده شدن مایع اش خودش رو واروم کرد و توم خالی شد. داشت روم میوفتاد که نگهش داشتم.
"کثیف میشی"
"مهم نیس!"
و سرش رو روی سینه ام گذاشت و نفسش رو بیرون داد.
"تهیونگ تا ابد دوست پسرم میمونی؟!" سرش رو نوازش کردم.
چیزی ته دلم قلقلکم داد و لبخند زدم.
"اوهوم"
"عاشقتم!"
"منم عاشقتم!"

آخرین اسماتتون...😭😭😭😭😭😭

His fan boy is a Pornstar [6]Where stories live. Discover now