Part 19

3.9K 788 926
                                    

 

هری

آهی کشیدم و بلند شدم . آخرین نگاه رو به ساختمان های بلند کردم . هوا ابریه و ممکنه دوباره بارون بیاد . چرخیدم و از لبه پنجره پریدم پایین . سلانه سلانه رفتم سمت اتاق خواب و دیدم نایل هنوز خوابه . پریدم بالای تخت ولی تخت خیلی بلنده و من فقط تونستم  به اندازه نصفه راه بپرم رو تخت و درنتیجه  بین زمین و تخت آویزون موندم .سعی کردم پاهام رو بیارم بالا و به ملحفه ها گیر بدم ولی سخته .

بالاخره با یه خروار تقلا از تخت رفتم بالا . هوف.. گشنم شد .

رفتم بالای سر نایل و نگاهش کردم . بیدار شو . بیدار شو .بیدار شو ..

به پشت خوابیده . یه دستش از لبه تخت رو هواست و یه دستش هم رو شکمشه . موهای بلوندش زیاد بلند نیست ولی همونم پخش و پلا شده .بالای سرش نشستم و نگاهش کردم . پنجه ام رو بردم بالا و زدم تو سرش

دستش اومد بالا کله اش رو خاروند و دوباره برگشت پایین . پنجه ام رو دوباره بردم بالا و این دفعه گذاشتم روی دماغش.. چند ثانیه هیچی نشد .بعد صورتش قرمز شد .. و یهو دهنش باز شد و هوا رو بلعید .دستش هم دوباره اومد بالا پنجه ام رو زد کنار.. ولی بیدار نشد .. ای بابا

به بدنش نگاه کردم و قیافه ام رفت توهم ..من شاید هیچ وقت بدن انسانیم رو پس نگیرم. احساس کردم چشمام داره اشکی میشه . اون تروی لعنتی زندگیم رو ازم گرفت . کاش حداقل پیش کسی بودم که منو میشناخت ، حتی اگر ازم متنفر بود هم اشکال نداشت .. این که در چشم این آدما من چیزی بیشتر از یه حیون نیستم خفه ام میکنه ..

برای اینکه این احساس تنهایی و بدبختی رو از خودم دور کنم بلند شدم رفتم روی شکم نایل نشستم و خودم رو گلوله کردم . بعد از چندثانیه دستی اومد روی بدنم و شروع کرد به نوازشم ..خرخری کردم و به سمت دست متمایل شدم

ن- بچه گرگ خوبی؟ چرا سر صبح روی شکم من غمبرک زدی ؟

الان واقعا انتظار جواب از من داره ؟ یا کلا عادت داره با چیزهایی که حرف نمیزنن حرف بزنه ؟

ن- امروز میخوام با یه شخص خاص آشنات کنم . حالا که تربیت شدی و وحشی بازی درنمیاری ..

دستش که داشت پوزه ام رو نوازش میکرد گاز گرفتم .. خودش تربیت لازم داره . در به در

ن- آی آی ..دستم رو ول کن . تو چرا یهو اینطوری میکنی ؟

بهش چپ چپ نگاه کردم . دری وری میگه بعد که جواب میگیره میگه چرا

ن- تو داری بهم چپ چپ نگاه میکنی !! قسم میخورم میفهمی من چی میگم . تو خیلی ..خیلی ..تو انگار ...

My AlphaWhere stories live. Discover now