Part 26

4.5K 757 709
                                    


هری

ا- هری .. هری بیدار شو

چرخیدم بالشت رو بلند کردم و گذاشتم روی سر خودم

ا- هری!!!! توپک رو له کردی

سریع بالشت رو بلند کردم و توپک رو که توی گردنم خوابیده بود رو برداشتم نگاه کردم . گیج خواب بود و خداروشکر چیزی نفهمیده بود . گذاشتمش سرجاش و چشمام رو بستم

ا- هری من هنوز اینجا واستادم ها

ه- خب برو تو اتاق خودتون واستا

ا- پاشوووووو

دستم رو گرفت و کشید ولی نتیجه اش این شد که خودش پرت شد روم . چشمم رو باز کردم و بهش چشم غره رفتم . بعد به پنجره نگاه کردم

ه- الکس خر هنوز هوا تاریکه . چیکارم داری؟ من خوابم میاد

ا- پاشو میخوام بریم پیک نیک

ه- نصفه شب؟

ا- صبحه...صبح خیلی زود . باید قبل از اینکه دس بیدار بشه بریم و گرنه دیگه نمیزاره .

بلند شدم نشستم و چشمام رو مالیدم . توپک از روی گردنم تالاب افتاد روی پام ولی بیدار نشد . نازش کردم . بنده خدا خیلی خسته است .بعضی روزها که میرم تمرین اونو میبرم پیش آرتی تا بازی کنه .آرتی عاشق توپکه ولی توپک با جیغ جیغ های آرتی حال نمیکنه و وقتی برمیگرده تا چند وقت بهم چپ چپ نگاه میکنه و باید یه تی شرت بدم گاز گاز کنه تا عصبانیتش بخوابه

ه- حالا چرا یهو داریم میریم پیک نیک؟

ا- تو پیک نیک لازمی . باید یه کم از اینجا دور بشی

ه- نایل کجاست ؟ بیداره ؟

ا- آره . داره با لب و لوچه آویزون غذاها رو میزاره تو سبد

بلند شدم و یه کم کش و قوس اومدم بعد خم شدم از زیر تخت تی شرتم رو پیدا کنم .

ه- چرا لب ولوچه اش آویزونه حالا؟ اون هم عاشق غذاست هم عاشق پیک نیک

الکس نشست روی تخت و توپک رو برداشت تا بیدارش کنه . با نیشخند منتظر موندم تا توپک گازش بگیره

ا- چون میخواست اون پسره رو هم بیاره .. مایک..منم بهش گفتم عمرا و..آخ توپک!

با شنیدن اسم مایک قیافه ام رفت تو هم . نه من و نه الکس ازش خوشمون نمیاد .اصلا نفهمیدیم چی شد که اون با نایل دوست شد . احتمالا از مواقعی که من و الکس سر تمرین بودیم استفاده کرده . نایل اینقدر از اینکه اولین دوست گرگیش رو پیدا کرده خوشحال بود که من دلم نیومد چیزی بهش بگم والکس هم دهنش رو بست و فقط به چشم غره اکتفا کرد .

My AlphaWhere stories live. Discover now