Part10

2.8K 493 108
                                    

یونگی-افسر پارک باید دوباره بری پیش آر ام

جیمین-متوجه چیزی شده؟

یونگی-نه کاملا میخوام یکم باهاش هم صحبت بشی و اینکه اینارم ببری بدی بهش

همزمان با حرف زدن چندتا پلاستیک روی میزش گذاشت

جیمین-پیاده؟

یونگی-اه خب میتونی ماشینو منو ببری فقط مراقبش باش امشب دست تو

جیمین-ممنون ارشد

یونگی- یه چیز دیگه

جیمین-چی

یونگی- هیچی برو شب بیا خونم برات تعریف میکنم

جیمین-ادرس؟

یونگی-تو جی پی اس ماشین سیوه

جیمین-چشم

پلاستیکارو از روی میز ارشدش برداشت و سوییچو از دستش گرفت

یونگی-خدافظ

سرشو به نشونه خدافظی تکون داد و از اتاق مشترکش با یونگی بیرون رفت سوار ماشین یونگی شد

جیمین -اووو تا حالا پشت فرمونش نشسته بودم چه خفنه چه شیستم تهویه باحالی فعلا که پس اندازم نصف پولشم نمیشه

ماشنو روشن کردو به سمت ادرسی که یونگی دفعه پیش بهش گفته بود رفت تا بازم بتونه اون هکر عجیبو ببینه دفعه اولی که پسر پوست گندمی رو دید به قدری ترسیده بود که نتونست زیاد فکر کنه ولی شب توی تختش به قدری بهش فکر کرده بود و همین باعث شد سوالای زیادی توی ذهنش شکل بگیره نسبت اون پسر با ارشدش،سنش و ... از اونجایی که یونگی بهش گفته بود که با اون پسر صحبت کنه پس اشکالی نداره که این سوالارو از اون پسر بپرسه اینبار وقتی به در رسید دیگه صدای آر ام براش ترسناک نبود

نامجون- دنبال من میگردی

جیمین-آر-ام شی منم جیمین پارک جیمین

نامجون-عه تویی وایسا الان میام درو باز میکنم برات

جیمین-باشه

چند لحظه بعد در باز شدو قامت بلند مسر توی اون تی شرت راه راه مشکی و سفید با شلوارک سفید جلوی چشم جیمین اومد

جیمین-میشه کمکم کنی یکم سنگینن

نامجون-اینارو تو خریدی؟

جیمین-متاسفانه نه اینارو افسرارشد مین فرستاد من نتونستم چیزی برات بخرم چون افسر ارشد منو فورا فرستاد اینجا

نامجون -بیا تو

باهم وارد خونه شدن و جیمین برای اولین بار به دکوراسیون تونه نگاه کرد روی کابینت های اشپزخونه پر بود از ظرفای خالی غذاهای چینی و لیوانای نشسته و روبه روی پنجره اشپزخونه هم پر بود از گلدون های کوچیک گل های عجیب و غریب جیمین دوتا پلاستیکی که دستش بود رو کنار بقیه گذاشت

DDF documentWhere stories live. Discover now