Part23

2.4K 488 110
                                    

جونگ کوک مات و مبهوت به جمعیت نگاه میکرد شاید ده برابر دانش اموزای مدرسشون اونجا ادم بود همه لباسای رسمی پوشیده بودن و جونگ کوک رو یاد مهمونی های گروه های گنگستر مینداخت البته اونا انقدر رسمی نبودن

خانوم کیم-خیلی زیادن درست میگم

جونگ کوک-بله

خانوم کیم صندلیش رو چرخوند تا بتونه بهتر جونگ کوک رو ببینه

خانوم کیم-منم اولین بار وقتی اومدم اینجا تعحب کردم البته اون موقع از تو کوچیکتر بودم همش فکر‌میکردم کسی که این مهمونی رو برگزار میکنه حتما ادم خیلی بیکاری بودی و هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی این من باشم که باید این مهمونی رو برگزار کنم اخر هر ماه

جونگ کوک-حتما کار سختیه

خانوم کیم-نه زیاد استرسش برای منه و کارش برای خدمه ای که کار میکنن

جونگ کوک-نظم اینحا نشون میده مدیر خوبی هستید

خانوم کیم-چه فایده وقتی میدونم بعد من دیگه کسی اینکارو نمیکنه

جونگ کوک-چطور

خانوم کیم-تهیونگ بعد از مرگ جینوو از جمعیت فاصله گرفت پنج ساله که به این مهمونی نمیاد و این دفعه استثنا بوده راستش از اینکه اومدی تو خانوادمون ممنونم ولی میدونم که بعد مرگ من تهیونگ اینکارو ادامه نمیده

جونگ کوک- نمیدونم چی بگم مامان اشکالی نداره که اینطوری صداتون کنم؟

خانوم کیم-بهتر میشه اگه باهام رسمی هم حرف نزنی

جونگ کوک لبخندی یه زن میزنه مشخصا اون دختر علاوه بر جیمین هیونگش حسابی برای پدر خوندش مهم بوده که عکساشون تو اتاق کارش هست

جونگ کوک-مامان دلیل اینکه هیونگ منو به فرزند خوندگی قبول کرده این بود که به خاطر شرایط مشابهم با اون دختر جیمین هیونگ جینوو رو فراموش کنه من میتونم این تاثیر رو روی تهیونگ هیونگم بزارم البته امیدوارم

زن لبخندی زدو دستی به گونه پسر کشید

خانوم کیم-امیدوارم

تهیونگ-جونگ کوک وقتشه بعدشم باید بریم پیش مهمونا یه سری بهشون بزنیم

جونگ کوک با تکون دادن سرش از زن خدافظی کردو به دنبال پدر خوندش بین جمعیت کشیده میشد تهیونگ میکروفون رو برداشت

تهیونگ-سلام به همگی

همه به سمت پسر جوون خانواده کیم برگشتن که چند سالی بود ندیده بودنش

تهیونگ-امیدوارم تا اینجا از مهمونی لذت برده باشید امروز میخوام عضو جدید خانوادمونو بهتون معرفی کنم و شاید این دلیل این بود که امروز اومدم اینجا

DDF documentWhere stories live. Discover now