Part14

2.5K 455 69
                                    

با شنیدن صدای در نگاهشو از کتابش گرفت و به در اتاق داد با ورود جیمین لبخندی بهش زد و روش رو برگردوند

جیمین-جونگ کوک جونگ کوکی

جونگ کوک-بله هیونگ

جیمین-بابت پدرت متاسفم

جونگ کوک-چیزی نیست هیونگ

جیمین-چرا خیلی چیزیه چون اون تهیونگ احمق اونطوری بهت گفت در صورتی که نباید چنین خبرایی رو اینطوری بدن  اخه یعنی چی که توی کافی شاپ بهش گفتم باباش مرده بدون هیچ حرف اضافه ای

جونگ کوک-من عادت دارم هیونگ بار اولم نیست

جیمین-چرا بهمون کمک نمیکنی جونگ کوکی

جونگ کوک- دیگه چجوری کمک کنم

جیمین-مطمئنم تو قاتل مادرتو دیدی اگه چهرشو برامون ...

جونگ کوک- نه نمیخوام بقیم اسیب ببینن مامان و بابام کافی بودن

جیمین-ولی اگه همینطوری ادامه پیدا کنه به همه ما اسیب میزنی

جونگ کوک- من اینو نمیخوام هیونگ ولی میترسم اینجوری یه بلایی سر تهیونگ هیونگ یا دوستای مدرسم بیارم نمیخوام اونا به خاطر کار من ...

جیمین-هیچ وقت این اتفاق نمیوفته تو باید کمکمون کنی مطمئنا اگه کمکمون نکنی اتفاقای بدتر از چیزی که فکرشو بکنی میوفته

جونگ کوک-خب اونا دو نفر بودن من قاتلو ندیدم یعنی ماسک داشت رو صورتش ولی اون یکیو کامل دیدم

جیمین-واقعا خب میشه برام توصیفش کنی

جونگ کوک-خب هیکلی بود یه چیزی دو برابر یونگی هیونگ ولی مو نداشت کلا کچل بود زیرپوش سفیدش رنگ و رو نداشت انگار بیست سالی بود که تنش بود

جیمین-یعنی داری میگی مسن بود

جونگ کوک-یه جورایی حدودا سی و هشت تا چهل و پنج

جیمین-اوه خب میتونی از چهرش یه چیزی بگی
جونگ کوک-کچل بود و چشماش مثل چشمای تهیونگ هیونگ بودن وقتی برای اولین بار دیدمش

جیمین-یعنی چی

جونگ کوک-نمیشد فهمید چی تو سرش میگذره تنها چیزی که میدونستم اینه که بعد از اینکه به چشماش نگاه کردم یخ زدم ولی چشماش کشیده بود

جیمین-رنگ چشمش

جونگ کوک-قهوه ای بود و نزدیک ابروش یه خال کوچیک داشت

جیمین-تتو یا خالکوبی نداشت

جونگ کوک-یه بال فرشته شکسته روی بازوی سمت چپش و یه اژدها روی سمت راست

جیمین-مرسی جونگ کوکی حرفات خیلی بهمون کمک میکنه

جونگ کوک-هیونگ باید یه چیز دیگه بهت بگم قاتل بهم یه چیزی گفت

DDF documentWhere stories live. Discover now