part 14

998 199 24
                                    

عکاسی هیون هم تموم شده بود و بدنش خیلی عالی کاور شده بود.
نوبت عکس کاپلی بود،ولادا باید رو پای مینهو میشست و سرش رو روی شونه مینهو میزاشت.
مینهو روی صندلی نشست و کلافه نفسشو بسرون فرستاد.
تنها چیزی که تو صورتش مشخص بود انزجارش نسبت به نزدیکی به ولادا بود

این حس درونیم چی بود؟چرا ازینکه مینهو از ولادا خوشش نمیاد خوشحالم و در عین حال از این ژستا ، حرکات و لمس عصبی و ناراحتم؟

به من چه ربطی داره؟

اعصابم به خاطر افکار مسخرم بهم ریخته بود. هم سر فکرایی که بامینهو میکردم و هم این رفتار و نزدیکی ولادا.
بدون اینکه به بقیه بگم از در بیرون اومدم،هوای ازاد فکرمو اروم تر میکرد.

این چه حسی بود که هر لحظه وقتی کنار مینهو هستم یا بهش فکر میکنم سراغم میاد.

ضربان قلبم روی هزار میره بینهایت دلم میخاد داشته باشمش،از نگاه و رفتار و لمسه بقیه عصبی میشم،برام اهمیت داره که چی میخوره چیکار میکنه،کی میخوابه یا اصن حالش خوبه؟

گوشیم توی جیبم لرزید،درش اوردم.
عکسای همرو که ادیت خورده بودن به صورت فایل برام فرستاده بودن تا اخرین نظارتو روشون داشته باشم.

با انزجار به ولادا نگاه کردم،این دختر حالمو بهم میزد،اما خب عکش هاش خوب شده بود.
بعدی فایل هیونجین بود،واقعا باید میگفتم اون عالیه، منحصر به فرده؛عکس های هیونجین رو هم تایید کردم و فایل بعدی برای مینهو بود.
فایلش رو باز کردم و با اولین عکسش بازهم ضربان قلبم بالا رفت.

چشمای نافذش،چهره بی نقصش بازم حال و هوام و عوض کرد.
حرکاتم دست خودم نبود،یکی از عکس هاش رو تصویر زمینه گوشیم کردم.
دیدنش باعث میشد اروم بشم.
همین که عکسای مینهو رو هم تایید کردم فایل عکسای کاپلی برام ارسال شد.
دلم نمیخواست ببینمشون چون عذابم میداد.
ولی خب چاره دیگه ای نبود.

عکس اول ولادا روی پای مینهو بود که سرش رو روی شونه مینهو گذاشته بود.
عکس دوم ولادا روی زمین خوابیده بود و مینهو دستش رو روی تن ولادا گذاشته بود.

عکس سوم و حتی باز نکردم فقط تایید کردم تا تموم بشه.

بازم حالم خراب شده بود.
تصویر دست های مینهو رو تن ولادا اعصابمو خورد تر می کرد.

همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد عکسا توی مجله چاپ شده بودند و اخبار کالکشن جدیدم همه جا پیچیده بود.

به سرعت ترند شده بودیم و حجم سفارشات و بازدیدها بینهایت شده بود.

مثل همیشه بازی موفق شده بودیم.
با لبخند مصاحبه رو تموم کردم و از جلوی دوربین ها کنار اومدم و سوار ماشین شدم،از اینجا مستقیم میرفتیم سمت سالن شو.

In Search Of DreamWhere stories live. Discover now