part 17

1K 201 70
                                    

Felix:

بطری مشروبی که روی میز بود رو برداشتمو با چشمام دنبال چان گشتم از وقتی که اومده بودیم درست و حسابی خوش نگذرونده بودیم.

توی سالن نبود پس احتمالا رفته بود سمت بالکن تا از جمعیت دور باشه.

از پشت در شیشه بالکن معلوم بود فقط دونفرن که اونجان بیخیال میخواستم راهمو کج کنم اما از لباسای یکی از اشخاص اونجا معلوم بود ولاداس.

نکنه مزاحمش شدن؟
البته اگه این همون دختری که باشه که من میشناسم اگه وارد جمع دونفرشون شم من مزاحم به حساب میام؛ولی باید بلاخره کمک میکردم.

نزدیک در شدم و خواستم وارد شم که مرد روبروی ولادا شروع کرد به فرانسوی حرف زدن.
چیز زیادی سر در نمیوردم.
از حالتاشون و لحن حرفاشون معلوم بود استرس دارن.

چیو دارن پنهان میکنن که اومدن این گوشه و دارن فرانسوی حرف میزنن؟
توی یه حرکت یهویی گوشیم رو دراوروم و شروع کردم به ضبط کردن صداشون.

کمی جلو تر رفتمو خودمو پشت پارتیشن بغل در قایم کردم.
تنها چیزی که متوجه شدم این بود که ولادا باید یکاری رو انجام می داد.

چند دقیقه گذشته بود و دیگه شروع کرده بودن به انگلیسی حرف زدن.

ولادا:غیبتمون اگه طولانی بشه شک میکنن من میرم تو هم بعد از من بیا بیرون.

عقب گرد کرد اما‌ همون لحظه تلفن همراهم زنگ خورد.
با وحشت سعی کردم ببندمش اما کار از کار گذشته بود.

اون تیکه سالن خلوت بود و اگه بلایی سرم میوردن کسی چیزی نمی فهمید.
توی یه تصمیم روی دکمه اتصال تماس و زدم و مثل مستا رفتار کردمو وارد بالکن شدم.

امیدوار بودم هرکسی که بود و داشت می شنید بیاد کمکم.
بطری که توی دستم بود و بالا اوردم و مقدار زیادیش رو قورت دادم.
طعم تلخش گلوم رو حسابی سوزوند اما سعی کردم جلوی واکنشمو بگیرم.

بی توجه به اون دوتا برای زیر لب چرت پرت می گفتم.
بطری رو بالا اوردمو مزه دهنمو با طعم تلخ نوشیدنی عوض کردم.

الکی به نرده ها تکیه دادم بدنمو کرخت نشون دادم.
جفتشون سکوت کرده بودن و نگاه خیرشون رو روی خودم حس می کردم.

سرمو سمتشون چرخوندم و انگشت اشارمو رد به مرد بالا اوردم:
-یااااااااا چانیییی مگه نگفتم با این دختره نگرد؟

خودم ازینکه این مرد و چان تصور کرده بودم حالم بهم میخورد اما چاره ای نداشتم واقعا.

خودمو پرت کردم تو بغلش و برگشتم سمت ولادا:
-فک کنم درست متوجه نشدی چان دوست پسرمه هوم؟

دستمو رو تن مرد کشدم،حس عذاب وجدان داشتم ولی تنها راه بودش.
انتظار داشتم پسم بزنه اما لبخند چندشی نصارم کرد و دستشو رو کمرم حرکت داد.

In Search Of DreamWhere stories live. Discover now