کلن همه چی قاطیه دیگه بخونید و شاد باشید😁
:Hanjisung
با دقت به کاتالوگ مدلایی که دستیارم بهم داده بود نگاه میکردم.
-لویی واقعا نمیخای که من اینارو بزارم توی تیمم؟
لویی:خب از بین ۴۷ تا مدل شما فقط ۳ نفر و میخاین؛نمیتونین بینشون کسی و انتخاب کنین؟
-اینا همشون یا ۴ پاره استخونن یا سر به فلک کشیدن یا کلا مشکل دارن،من کسیو میخام که اندام مناسب داشته باشه!کاتالوگ و بستم و سمتش گرفتم
-بازم پیدا کن برام سعی کن به هیکلاشون دقت کنی
سرشو تکون داد و بیرون رفت.
نمیتونستم واسه شرکت طراحیه لباسم هرکسی و بیارم،تو همین سه سال اونقدر پیشرفت کرده بودم و عالی درخشیدم که رقبایه زیادی پیدا کرده بودم.
با صدایه در از افکارم بیرون اومدم،سونگمین سرشو داخل اورد.سونگمین:جیسونگا سرت خلوته بریم یچیز بخوریم؟
یه لبخند زدم که کل دندونوم مشخص شد-اگه تو حساب بکنی چرا که نه؟
سونگمین:خسیس،قبوله من حساب میکنم بریم؟از پشت میزم بلند شدم و دستمو انداختم دور گردنش
-لتس گو برو.(let's go bro)
سونگمین دولا شد و سعی کرد دستامو از دورش باز کنه:یااااا کوتوله ولم کن گردنم شکست!
با انگشتم کوبیدم رو دماغش-دفه اخرت باشه با هیونگت اینجوری حرف میزنیااا!
دماغشو گرفته بود و کلافه غر زد:تو که هیکنگم نیستی.
-یاااا هرچی گفتم بگو چشم
چس غره ای بهم انداخت:چشم هیونگ
دستمو از دورگردنش ول کردم،دستشو رو گردنش کشید و زیر لب غر زدسونگمین ۷ سال دوستم بود ،تنها کسی که باهام از کره به امریکا اومد اومد تا رویامو بسازم و الانم تو تیم طراحیم کار میکرد و یجورایی شریکم بود.
تو کافه شرکتم نشستیم و سونگمین اسپرسو کیک وانیلی گرفت و منم آیس امریکانو کیک شکلاتی و بستنی.
سونگمین:یااا تا دیدی از جیب من قراره پول بره هرچی دیدی سفارش دادی؟
با نیش باز به حرص خوردنش نگاه کردم و کلمو به نشونه مثبت تکون دادم.
سرشو به نشونه تاسف تکون داد و گفت:مدلاتو انتخاب کردی؟
-نه
سونگ:میخای چیکار کنی
دستامو گذاشتم زیر چونم و پوف کشیدم-اگه پیدا نکنم مجبورم این کالکشنمو با حضور سه پاره استخون به نمایش بزارم.حرفمون با اومدن سفارشمون قطع شد.
یه قاشق بستی و گذاشتم رو کیک شکلاتیم گذاشتم دهنمو یه ذره از امریکانوم خوردم و از طعمش یه لبخند گنده زدمسونگمین:جیسونگا من یه کسی و میشناسم که یه مدت مدل بوده و ول کرده اگه بخای بهش میگم بیاد.
هرچی تو دهنم بود و با یه قلپ امریکانو دادم پاییدن-اوم عالیه بگو بره پیش لویی واسه مصاحبه.
سونگ سرشو تکون داد و گفت:تازه کره ایم هست
ابروهامو دادم بالا و دهن پر گفتم:اومممم مشتاق شدم ببینمش بهش بگو امروز حتما واسه مصاحبه بیاد چون فردا کاتالوگ بسته میشه.
سونگ:باش جیسونگااز جاش بلند شد و رفت که زنگ بزنه به پسره،از اون جایی که بستنی و کیک و امریکانوم تموم شده شده بود و سونگمین قرار بود حساب کنه پیش خدمتو صدا کردم و یه بستنی شکلاتی دیگه سفارش دادم.
سر گرم دید زدن استایل افراد بودم که بستنیه عزیزم اومد همین که سفارشم رسید سونگمینم اومد و نشست
به بستنی اشاره کرد و گفت:این چیه؟
یه قاشق گذاشتم دهنم-گفتم تا میای بیکار نباشم
سونگ نشست و یه قلپ از اسپرسوش خورد:نوبت منم میرسه...
-اینارو ول کن دوستت چی گفت؟
سونگ:گفت امروز نمیتونه تویه وقت اداری بیاد شرکت
یکم تو جام تکون خوردم و یه قاشق دیگه بستنی خوردم-خب خارج وقت اداریم لویی نیس
سونگ:میدونم،راستش پیشنهاد دادم امروز خارج وقت اداری یه قرار بزاریم و باهم صحبت کنیم اینجوری میتونی بهتر ببینیش...
-اوم فکر خوبیه بهش بگو بیاد خونه من
سونگ دستاشو بهم مالید:فقط دوستشم هست مثل اینکه اونم استایل مناسبی داره
سرمو تکون دادم-خوبه اینجوری با یه تیر دونشون میزنیمسونگمین سرش و تکون داد و جفتمون به خوردن ادامه سفارشامون پرداختیم
:Leeknow
سر ساعت مشخص شده جلویه دری که سونگمین ادرسشو داده بود
هیونم به با خودم اوردم هرچی نباشه اونم استایل خوبی داشت.
از ماشین پیاده شدیم و زنگ در و زدم،در باز شدش و با هیون رفتیم داخل.
یه خونه ویلایی بزرگ بود
هیون با دیدن خونه سوت کشید.مچ دستشو کشدم ذل زدم تو چشماش-اونجا رعایت کن باشه؟
چشاشو تو کاسه چرخوند و با لحن جدی گفت:بچه نیستم میفهمم،حواسم به رفتارام هست.
زیر لب امیدوارمی گفتم و وارد شدیم،جلو در یه اینه قدی بود،تیپمو برانداز کردم شلوار جین جذب ذاپ دار مشکی با یه بلیز اور سایز خاکستری مشکی و کت جین مشکیمم روش،بلیزمو داخل شلوارم برده بودم و از اکسسوری زنجیر برایه کت و شلوارم استفاده کرده بودم.
هیونم یه کت چرم مشکی و تیشرت سفید و شلوار جین تیره پوشیده بود.
با صدای سونگمین چشممو از اینه گرفتم،به سمتم اومد و باهام دست دادسونگ:چطوری پسر کم پیدا شدی؟
-هستم ولی مشغولم
سونگ:اووو مشغول چه چیزایی؟
-کار
عنق نگاهم کرد:ایش نگو اصن
روشو کرد سمت هیون و دستشو دراز کرد:سلام من کیم سونگمین هستم.
هیون یه دور سونگمین و بر اندازش کرد و دستشو سمتش گرفت:سلام منم هوانگ هیونجین هستم.
سونگمین گرم خندید و دستشو اروم فشار داد:خوشبختم.پشت سر سونگمین با هیون وارد شدیم،هیون نگاهش رو روی سونگمین میخ کرده بود بود،با ارنجم کوبیدم بهش و با اخم بهش زل زدم که خودشو جمع کرد.
_________________________________________
امیدوارم خوشتون بیاد😅نظراتتون و حتما بنویسید😁🧡
YOU ARE READING
In Search Of Dream
General Fictionخلاصه:جیسونگ رئیس یه شرکت بزرگ و معروفه طراحیه لباسه و برای کالکشن جدیدش نیاز به یسری مدل داره در این بین با مدل جذابب اشنا میشه که... وضعیت آپ : تکمیل شده