part 2

1.2K 256 52
                                    

Leeknow:

هیون با یه نیشخند رو مبل روبروی سونگمین نشست و منم کنارش نشستم.
دکوراسیون خونه مدرن و سفید،مشکی و طلایی بود.

سونگمین کمی توجاش جابه جا شدو به میز روبرومون اشاره کرد و گفت:تا جیسونگ میاد از خودتون پذیرایی کنید،تاخیرش به خاطر پروژه جدیده میدونین یکمی پیچیده شده.
از تاخیر بدم میومد برای همین فقط سرمو تکون دادم و هیون خم شد روی میز و یه دونه شکلات برداشت و گذاشت دهنش و سرشو کرد تو گوشیش،در ظاهر داشت با گوشیش ور میرفت اما داشت از سونگمین عکس می گرفت.

سونگمین تبلتی که بغل دستش بود و برداشت و گفت:بهتره تا جیسونگ میاد با پروژه و کاری که باید انجام بدین اشناتون کنم.
بعدش اومد سمت ما به بین منو هیون اشاره کرد:میتونم بینتون بشینم؟

هیون سریع کنار رفت و با اشتیاق گفت:حتما!
با نگاهم بهش هشدار دادم،اما بیخیال نگام کرد و به سونگمین چسبید و گفت:میتونی با منم راحت باشی!

سونگمین بهش لبخند زد و یه ویدیو گذاشت ‌که کامل میشد فهمید این شرکت و این کالکشن خیلی خاصه و برای همین جیسونگ داره موشکافانه انتخواب میکنه.

سونگمین:جیسونگ خیلی درگیره،این پروژه خیلی مهمه و با دراومدنش اتفای مهمی میفته،نقش شماهم که کاملا معلومه مدل این سری کالکشن شرکتیت و بعدشم اونقدر شهرت پیدا میکنید که به راحتی تو هر جایی بتونین مدل بشین یا اینکه همینجا تو تیم ما بمونین...

ما بین حرفاش بود که یه پسر که احتمالا همون جیسونگ بود از راه پله ها پایین اومد.
لباس مردونه سفیدی با شلوار جین ابی و یه کت بافت کرم پوشیده بود.پسری که قرار بود براش کار کنم فق العاده کیوت بود،شبیه یه سنجاب کوچولو بود.
قبل اینکه متوجه نگاه خیرم بشه سرمو سمت دیگه ای کشیدم.

سونگمین با دیدن جیسونگ از جاش بلند شد و من و هیون هم همراهش بلند شدیم

Han jisung:

همین که پامو روی اخرین پله گذاشتم صدای سونگمین  توجهم و جلب کرد.

سونگمین:جیسونگا این لی مین هو دوست من و ایشونم هوانگ هیونجین دوست مینهو هستن هردوتا شون مدلن قبل اینکه بیای،بهشون درباره شرکت و کارای شرکت صحبت کردم و الان میمونه نظر تو و هیون و مینهو...

قد و چهره هوانگ هیونجین با اون مدل موهای بلندش واقعا جذاب بود و چهره و هیکل مینهو هم بی نهایت جذاب نشونش میداد.

با لبخند دستمو بردم سمت هیون:سلام من هان جیسونگ هستم.
دستمو گرفت و گرفت و اروم فشار داد:خوشبختم.
با یه لبخند جوابشو دادم و دستم و سمت مینهو بردم:خوشبختم جناب لی
دستم بین دستاش یکم کوچیک بود همین باعث شد با یه نیشخند بگه منم همین طور.

روی مبل روبرشون نشستم سونگمین ازجاش بلند شد.

سونگمین:من میرم نوشیدنی بیارم بین ایس امریکانو کاپوچینو قهوه کودومو میخورین؟

هیون کمی به جلو خم شد:اگه زحمتی نیس کاپوچینو لطفا.
مینهو:قهوه...قهوه تلخ لطفا.
سونگمین سرشو تکون داد و رفت.

برای اینکه فضا از اون حالت خشک دربیاد رو کردم سمتشون:واقعا خوشحالم که تونستم دوتا از مدلای این کالکشنمو پیدا کنم دیگه واقعا داشت نگران کننده میشد!حالا نظر خودتون چیه میخواین با شرکت ما همکاری کنین یا نه؟

مینهو کمی اومد جلوتر:من خیلی وقته دارم استراحت میکنم به نظرم واسه شروع این خوب باشه،نظر من مثبته.
ازینکه قبول کرده بود واقعا ذوق زده شده بودم با یه لبخند گفتم:این عالیه!شما چی اقای هوانگ؟
هیون موهای بلندش که تو صورتش پخش شده بودن و با دستش عقب زدو گفت:منم نظرم مثبته اصلا دوست ندارم بیکار باشم.

دستامو بهم کوبیدم:واقعا عالی شد!این کالکشن میترکونه!فردا بیاین شرکت قرار داد ببندین و کارمون و شروع کنیم.

مینهو سرشو تکون داد و گفت:حتما.

از جام بلند شدم نمیخواستم جمع انقدر خشک باشه از طرفی اونام کره ای بودن دوست داشتم باهاشون در کنار کار دوستم باشم و ربرشون وایستادم:فک کنم ازتون کوچیک تر باشم نیازی نیس جز توی شرکت جلوی بقیه انقدر به خودتون سختی بدین میتونین راحت باشین.

هیون انگار منتظر این حرف بود رو مبل ولو شد و گفت:عالیه توام میتونی با ما راحت باشی یجوریایی دوستانه دیگه.

ازین رفتارش خندم گرفت برگشتم سمت مینهو:با توهم میتونم راحت باشم؟

گوشه لبش مثل لبخند کج شد:اره میتونی.

لبخند عریضی زدم که دندونام به نمایش گذاشته شد:پس پیش به سمت اشپزخونه تا هم یچیزی بخوریم هم سونگمین تا اینجا نیاد

_________________________________________
نظر فراموش نشه دیگه😁
مرسی که میخونید😁🧡

In Search Of DreamWhere stories live. Discover now