1

8.1K 649 126
                                    

جیمین توی ایینه رنگ و رو رفته زل زد . دید که چطور قطره های اب از صورتش دارن عبور میکنن و پایین میریزن . دید که زبون صورتیش از دهنش بیرون اومد و چند قطره ابی که روی لباش بود رو لیسید .

یهو یه نفر محکم چند بار به در دستشویی کوبید و به جیمین فهموند که زیادی داره طولش میده . البته از نظر خودش . از نظر جیمین اصلا لفتش نداده بود فقط سه دقیقه بود که اومده بود توی این دستشویی ولی خب نظر جیمین اصلا مهم نیست ، چون همیشه یه نفر داره میشماره و فقط حرف اونه که درسته .

جیمین صورتش رو با یه حوله ی کاغذی خشک کرد و قفل دستشویی رو باز کرد . به محض اینکه بیرون اومد یه دست مو هاش رو محکم گرفت و سرش رو با خشونت تکون داد : یکی از همین روزا با این کارات سرت رو به باد میدی .

بنگ چان ، یکی از تازه واردایی که مسئول پسرا شده بود سرش غرغر کرد .

جیمین دست مرد رو از سرش جدا کرد و بی توجه به عواقب کارش بنگ چان رو به عقب هل داد : برا من دایه ی مهربون تر از مادر نشو .

جیمین سمت اتاق مخصوصش رفت ، دیدش که چند تا از پسرا یواشکی دارن میخندن . دعوا افتادن با مسئولشون چیزی نبود که برای جیمین اتفاق نیفتاده باشه ، به هر حال اصلا چیز مهمی نیست .

جیمین دستش رو توی موهاش برد و سعی کرد به پوست سرش ماساژ کوتاهی بده تا دردش کم بشه . از بینیش نفس عمیقی کشید و به ارومی گذاشت از دهنش خارج شه ، عضلات صورتش رو شل کرد . سعی کرد از هر احساسی خودش رو خالی کنه و دوباره موها و ارایشش رو درست کرد .

فقط شیش ساعت دیگه مونده بود و بعدش میتونست برای امشب بره خونه .

جیمین فقط یه پنتی چرم تنش بود و خط چشم اسموکی ابی اسمونی داشت که از اتاقش خارج شد و دید که بنگ چان و بیشتر هرزه ها رفتن .

بی هیچ تردیدی ، پرده ی مشکی سنگین رو کنار زد و وارد سالن اصلیه استریپ کلاب شد .

تفاوت بین ناحیه خصوصیه پشت با سالن اصلی غیرقابل انکار بود . موزیک خیلی بلند تر بود ، هوای خفه ش مخلوطی از عطر های مختلف بود ، و نور چراغ ها کم تر ، تاریک تر بود .

با وجود موزیک بلند جیمین هنوز میتونست از هر طرف صدای خنده ی بلند و ناله رو بشنوه . نوشیدنی های رنگی سنگین سرو میشدن و هرزه های نیمه لختی درست مثل جیمین قدم میزن و مشتری ها رو گرم می کردن .

اونجا یه کلاب ارزون نبود ، یکی از دارایی های با ارزش یه رییس مافیا بود که دوست داشت کلابای گرون و باکلاس داشته باشه اما با این حال درست مثل بقیه ی استریت کلاب ها چهره های حال بهم زنی هم داشت .

جیمین درامد خیلی خوبی اینجا داشت ولی متاسفانه پول کمی بهش میرسید .

جیمین پدرش رو که هر روز اونو به این کثافت خونه میاورد نفرین کرد .

blood and chocolateOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz