های های :)
همین اول کاری یه سوال دارم ازتون 😜
اسم این چپتر our love عه 😍
به نظرتون منظودش کدوم کاپله 🤔
همین الان بگین تقلب هم نباشه 😠
و حتما حرفای اخر بوکم رو بخونین
چون می دونم ممکنه یسریا شاکی باشن 😥
اینم بگم که 😁
میدونم هفته ی قبل قرار بود اپ کنم 🙁
ولی چند تا ایده ی جدید به سرم زد 😍
که پارت رو خیلی بهتر می کرد سوووو🙃
ایده ی جدیدم رو اخر بوک بهتون میگم 😁
🦋🦋🦋🦋
صدای باند ها به قدری بلند بود که جیمین قشنگ لرزیدن پرده ی گوشش رو حس می کرد .
حتی ضربان قلبش هم با ریتم همراه شده بود و کل قفسه ی سینش رو می لرزوند .
شاید بخاطر استرس بود .
شاید بخاطر زیادی بلند بودن صدا .
شایدم بخاطر جریان شدید ادرنالین توی رگ هاش بود .
با اینکه خیلی دلیلش تاثیری توی زندگیش نداشت ولی جیمین حاضر بود شرط ببنده که به خاطر استرس و موقعیت خطرناکیه که توش قرار گرفته .
یه دور به تمام مافیا های عوضی ای که می شناخت لعنت فرستاد .
اگه تقصیر اون عوضیا نبود الان جیمین داشت توی اون بار خراب شده کونش رو می داد .
درسته که شغلش بد ترین شغل جامعه محسوب می شد .
و با توجه به بدهی پدرش باید تا اخر عمر اونجا گرفتار می شد .
ولی واقعا ازادی ارزش این همه استرس رو براش نداشت .
دلش می خواست همین الان برگرده و به پای هر کسی که می شناسه بیفته و بگه که غلط کردم .
ولی به خوبی می دونست که با این کار فقط گور خودش رو می کنه .
جانگ هوسوک به محض دیدنش اون رو می کشت .
کیم نامجون جنتلمن بود .
صبر می کرد و بعد از تموم شدن حرفای جیمین می کشتش .
کیم سوک جین .
خب ...
اون شاید جیمین رو نمی کشت .
واقعا نمی تونست حرکات اون سایکوپس رو حدس بزنه .
مین یونگی .
![](https://img.wattpad.com/cover/256602468-288-k422471.jpg)
YOU ARE READING
blood and chocolate
Fanfictionجیمین پسری که فکر میکرد به لطف پدرش باید تا اخر عمرش توی کلاب برقصه و به مافیا سرویس بده با اومدن یه غریبه زندگیش زیر و رو شد . تا قبل از اومدنش فاحشه ی درجه یک کلاب بود که تنها چیزی که ذهنش رو درگیر می کرد گرفتن انعام خوب و دزدیدن مشتری های پولدار...