قرار بود چهار شنبه اپ کنم
ولی الان پنج شنبه س
ساری 😅
راستی همون طوری که قبلا گفتم حجم پارت ها رو کم کردم چون واتپد می هنگید ترسیدم بوک بپره
امیدوارم از خوندنش لذت ببرین
ووت و کامنت فراموش نشه
🦋🦋🦋
حدود نیم ساعتی از دیدن جونگ کوک گذشته بود .
موقعیتش بهتر شده بود ؟
نه .
حتی یه جورایی بد تر هم شده بود .
جیمین رو به طبقه ی بالا که جای رسمی تری بود برده بودن .
فضای اون جا با طبقه ی پایین که هر کسی رو راه می دادن فرق داشت .
این جا ادمای شسته رفته تری بودن و از نوشیدنی های شیک و باکلاس می نوشیدن .
لباس ها و اکسسوری هاشون میلیونی قیمت داشت .
موزیک به نسبت اروم تری اینجا گذاشته بودن .
و مثل طبقه ی پایین همه در حال وحشیانه رقصیدن نبودن .
جیمین اینجا رو دوست داشت ؟
معلومه که اره .
جیمین همیشه از بودن توی این جور مراسم ها لذت می برد .
جاهایی که ادم های پولدار و درست درمون بودن .
جایی که می تونستی پول و کلاس رو بو کنی .
جایی که طبقه ی اشراف توش رفت و امد داشتن .
رویا ی جیمین قبل از ورودش به کلاب فقط یه چیز بود .
رقصیدن .
مهم نبود تهش چی بشه .
جیمین دوست داشت برقصه .
دوست داشت ازش کلی پول در بیاره .
و حالا .
تقریبا چندین سال بعد از اون دوران که کارش فقط رویا پردازی بود .
به چیزی که نوی ذهنش داشت رسیده بود .
روز و شب می رقصید .
ازش پول در می اورد .
پول خیلی زیاد .
خیلی ها تماشاش می کردن .
ولی رویاش چی ؟
رویاش واقعا همین بود ؟
نه .
خیلی وقت بود که رویای پارک جیمین تغییر کرده بود .
شب هایی که تا صبح ریز بقیه سر می کرد خیلی تغییرش داده بود .
چشم هاش رو باز تر کرده بود .
YOU ARE READING
blood and chocolate
Fanfictionجیمین پسری که فکر میکرد به لطف پدرش باید تا اخر عمرش توی کلاب برقصه و به مافیا سرویس بده با اومدن یه غریبه زندگیش زیر و رو شد . تا قبل از اومدنش فاحشه ی درجه یک کلاب بود که تنها چیزی که ذهنش رو درگیر می کرد گرفتن انعام خوب و دزدیدن مشتری های پولدار...