21 : the end ?

1.3K 213 493
                                    

های های :)

پارت های اخر بوک ووت و کامنت یادتون نره 💋

در ضمن ببخشید بابت تاخیر 😅

مثل همیشه توی مسیج بورد
درباره ش توضیح دادم 🙂

امیدوارم از این پارت لذت ببرین

🦋🦋🦋

ماشه رو کشید .

تمام بدنه ی اسلحه ش لرزید .

لرزش کوتاه اون قدری قوی بود که خودش رو تا ساعدش برسونه .

اخرین گلوله ش بود .

گلوله ی سربی همراه با خودش جون اخرین هدفش رو گرفت .

چه گلوله ی خوش یمنی .

جونگ کوک به فکر احمقانه ش لبخندی زد .

وقت خندیدن نبود .

اصلا .

به هیچ وجه .

تازه یه مرحله رو برده بود .

برای رسیدن به رهبری مافیای کره خیلی مراحل پیچیده تری جلوش بود .

اما

بر خلاف همه ی حقایقی که ازشون خبر داشت

گذاشت لبخند روی لب هاش بیاد .

دستش درد می کرد .

همون دستی که باهاش اسلحه رو گرفته بود .

حالا که بهش فکر می کرد ...

تمام تنش درد می گرفت .

اموزش های یانگ هی شاید فرز ترش می کرد ،

ولی قرار نبود طبیعت بدنش رو تغییر بده .

هنوز بدن انسانیه خودش رو داشت .

برای همین هم خسته شده بود .

درد داشت .

خون ریزی داشت .

دلش نمی خواست اینجا باشه .

سرش رو بالا اورد و به دور و برش نگاه کرد .

اصلا این جا رو دوست نداشت .

دلش نمی خواست این جا بمونه .

اگه دست خودش بود ...

blood and chocolateWhere stories live. Discover now