9

2K 266 352
                                    

های گایز عسل اومد با پارت جدید اول بوک چند تا خبر خوب میگم بعدش میریم سراغ استوری

اول از همه اینکه بوک توی هشتک murder اول شده 😍💜 مرسی از همگی بابت ووت و کامنت و ریدینگ لیستا

دوم هم اینکه با این پارت تعداد کلمات بوک میشه بالای پنجاه هزار تا 😍💜 ممنون از همگی بابت انرژی دادنتون وگرنه این بوک قرار بود یه وان شات ساده باشه

بریم سراغ بوک 😍 ( چند بار ادیت کردم ولی بخاطر باگ واتپد یسری از ادیتام میپرن شرمنده 😑 )

🦋 نامجون 🦋

نامجون کلافه انگشت شست و سبابه ش رو روی پلک چشم هاش کشید و فشار داد

تمام سلول های بدنش خستگی رو فریاد میزدن و چشم هاش برای یه خواب طولانی و عمیق التماس می کردن

اونقدری خسته بود ک نمی تونست روی پاهاش وایسته

حتما برای صاف ایستادن نیاز داشت ک به دیوار پشت سرش تکیه بده

صدای سوت ضعیفی رو توی گوشش می شنید ک دعا می کرد بخاطر سرماخوردگی یا هر کوفت دیگه ای مثل اون نباشه

واقعا توی موقعیت فعلی شون و در روز های اینده اخرین چیزی ک می خواستن و بهش نیاز داشتن مریضیه نامجون بود

داشتن به ته ماجرا می رسیدن

همه چی تقریبا اماده شده بود و فقط چند تا حرکت روی صفحه ی شطرنج مونده بود تا جونگ کوک برنده ی این نبرد چند ساله بشه

نه

الان نامجون باید دووم میاورد

وقت استراحت یا مریض شدن نبود

نفس عمیقی کشید و روی ضربان قلبش تمرکز کرد

همونجوری ایستاده چشم هاش رو به ارومی روی هم گذاشت و تمرکز کرد

برای چند ثانیه تنها چیزی ک می شنید ضربان بلند قلبش بود

یه مدیتیشن سریع برای ارامش ذهنی

چیزی ک این روز ها زیاد انجامش می داد

تازه داشت سر دردش یکم بهتر می شد ک با صدای فین فین بیش از حد بلندی تمرکزش دوباره بهم خورد

نامجون اخم کرد

روباه عوضی

چشم هاش رو باز کرد و دوباره به تخت مستر سایزش و موجود مو طلاییه ولو شده ی  روش نگاهی انداخت

اه بی جونی توی سرش کشید

واقعا نمی دونست چطوری

چون حالت عادی امکان نداشت جین به ساب های مریض یا ضعیف دست بزنه

blood and chocolateWhere stories live. Discover now