جونگ کوک گفت : سلام
جیمین با شک بهش نگاه کرد و پیش خودش داشت حساب میکرد احتمال اینکه نامجون بهش گفته باشه که اول سلام کنه چقدره .
مشتری خیلی جوون بود .
پختگیه نامجون رو نداشت و جیمین با اینکه نشسته بودن میتونست بفهمه که از نامجون یکم کوتاه تره .
ممکن بود جانشین نامجون باشه ؟ به نظر جیمین این احتمالش خیلی بیشتر بود .
اگه این طور باشه پس بخاطر دستور نامجون اول بهش سلام کرده و خواسته شروع کننده ی بحث باشه نه اینکه با اخم از جیمین انتظار داشته باشه بپره رو دیکش .
یکم سرش رو کج کرد و مستقیم توی چشم های جونگکوک نگاه کرد : سلام .
بعد روش رو سمت نامجون کرد .
داشت از فضولی میمرد .
واقعا میخواست بدونه که جونگکوک برای نامجون کیه .
جانشین ؟
یعنی چه اتفاقی افتاده که نامجون میخواد جانشین اعلام کنه ؟
یعنی این به خلوت بودن بار ربطی داره ؟
نه ، نمیتونه جانشین باشه .
جانشین مقام پایین تری داره .
هنوز اصل کار نامجون و جونگکوک اختیاری نداره .
پس چرا به عنوان یه جانشین غیر رسمی اینقدر .....
راحته ؟
جیمین جلوی خودش رو گرفت تا دوباره زیر چشمی نگاه نکنه ولی از همین الان میدونست که جانگکوک بهش زل زده و بی توجه به اینکه کنار ارشدشه کاملا به مبل تکیه داره و جوری نوشیدنیش رو توی دستش گرفته که انگار صاحب باره .
نه .
امکان نداره جانشین نامجون باشه .
نفر سوم کاملا سیخ نشسته بود .
انگار کنار فرد مهمیه .
که البته اون فرد مهم نامجون بود .
خود نامجون هم ....
خب مثل همیشه کاملا با اصالت و رسمی نشسته بود .
گاهی جیمین واقعا تعجب میکرد که چطور میتونه این حالتش رو حفظ کنه .
حتی موقع سکس هم این جنبه ش رو حفظ میکرد .
جیمین میخواست بپرسه ولی میدونست اجازه نداره .
اینجا کنجکاوی کردن بهای بالایی داشت که جیمین تا جایی که میتونست سعی میکرد خودش رو واردش نکنه .
دوباره میخواست چیزی به نامجون بگه که جونگکوک شروع به صحبت کرد : تو خوشگلی .
جیمین زبونش بند اومده بود .
आप पढ़ रहे हैं
blood and chocolate
फैनफिक्शनجیمین پسری که فکر میکرد به لطف پدرش باید تا اخر عمرش توی کلاب برقصه و به مافیا سرویس بده با اومدن یه غریبه زندگیش زیر و رو شد . تا قبل از اومدنش فاحشه ی درجه یک کلاب بود که تنها چیزی که ذهنش رو درگیر می کرد گرفتن انعام خوب و دزدیدن مشتری های پولدار...