5

3.2K 483 171
                                    

با دستی که روی رونش مالیده شد به خودش اومد :

خب نظرت چیه ؟ معامله ی خوبیه مگه نه ؟

جونگ کوک داشت بهش پوزخند میزد و یه ابروش رو بالا انداخته بود .

جیمین چیزی نگفت .

میدونست اگه اصرار کنه جونگ کوک بیشتر برای دست انداختنش تحریک میشه .

پس تصمیم گرفت فقط بهش نگاه کنه .

_ چیشده موش کوچولو ، گربه زبونت رو خورده ؟

شصت جونگ کوک روی لب پایینش کشیده شد و لب های پفکیش رو فشار داد .

و بالاخره سمت جلو خم شد و لب هاش رو به گوش جیمین چسبوند و اروم زمزمه کرد : کوکی .

و جیمین زبون داغ کوک رو حس کرد که اروم روی لاله ی گوشش کشیده شد و قسمتی از گوشش رو مکید .

کوک سر جای قبلیش برگشت و به پشتیه کاناپه تکیه داد .

جیمین پلک زد .

یه بار .

دو بار .

و بعد با ناباوری به جونگ کوک نکاه کرد و نتونست جلوی خودش رو بگیره و گفت : واقعا ازم انتظار داری باور کنم اسم مافیایی تو کوکیه ؟

جونگکوک فوری کف دستش رو روی لب جیمین گذاشت و ساکتش کرد .

_ یه نصیحت برای زنده موندن پرنسس . نباید این اسم رو جایی بلند بگی . هرگز . این راز کوچولو باید بین من و تو بمونه .

راز ؟ هه .

جیمین داشت به زور جلوی خودش رو میگرفت تا زیر خنده نزنه و از شدت خنده از روی پاهاش مشتریش پرت نشه پایین .

چطور ازش انتظار داشت یه همچین چیزی رو باور کنه .

جیمین کسایی که اسم مافیا داشتن رو میشناخت و یه مقایسه ی ساده کافی بود تا بفهمه پسر جلوش تو بهترین حالت داره هزیون میگه .

شایدم نوشیدنی مخصوصش زیادی برای این پسر تازه وارد سنگین بوده .

اسم نامجون ار ام بود .

به یونگی میگفتن اگوست دی

و جین هم جوکر .

این اسم ها همه یجور ابهت داشتن و کسی جرئت نمیکرد بلند بگه .

و حالا اسم مافیای جونگ کوک کوکیه .

blood and chocolateOnde histórias criam vida. Descubra agora