10 : daily routine

1.8K 253 324
                                    

عسل اومد و پارت جدیدش 😍
خودم خیلی این پارت رو دوست دارم
پس شما هم دوسش داشته باشین و ووت بدین 🥺
ووتا خیلی پایینه خدایی 😭
راستی این چپتر از اینا 🔞 هم داره علامت زدم کسایی ک خوششون نمیاد نخونن

راستی تو اپدیت جدید واتپد موقع کامنت میتونین با یسری استیکر خاص ک خودش بهتون داده مودتون رو نشون بدین خیلی گوگولیه ( البته من تازه دیدم شاید قدیمیه 😅)

🦋 هوسوک 🦋

( یه نکته درباره ی پارت قبل بگم : ژانر بوک امپرگ نیست یعنی جین یا نامجون هیچ کدوم حامله نشدن و ته مادر داره )

روزای هوسوک معمولا شروع ارومی داشتن

توی بغل گربه ی محبوبش

روی تخت دو نفره ی نرم و گرمشون

و پرده های کشیده ای ک به هیچ وجه اجازه ی عبور نور خورشید رو نمی دادن

تاریکه تاریک

یونگی به شدت به نور خورشید حساس بود

بد ترین روش برای بیدار کردن دوست پسر تنبلش کشیدن پرده ها و مواجه کردن پلک بیچاره و غرق در خوابش با نور شدید افتاب بود

البته ک هوسوک هیچ وقت این کار رو نمی کرد

تماشا کردن یونگیه غرق خواب یکی از معدود لذت های زندگیش بود

برای همین عادت داشت صبح ها زودتر از خواب بیدار شه

بدون اینکه تکون بخوره یا سر و صدایی کنه فقط توی سکوت به چهره ی غرق خواب یونگی نگاه می کرد

لبخندی زد

یه لبخند واقعی

احساس خوشبختی می کرد

اینجا کنار یونگی

انگار همه چی داشت

همه چی براش کافی بود

ولی ...

می دونست به محض اینکه از تخت بیرون بره واقعیت بهش سیلی میزنه

خواهرش رو کشته بودن

جونگ کوک

پسری ک عاشق خواهرش بود اون‌ رو کشت

و هوسوک بعد چهار سال هنوز نتونسته بود بفهمه چرا

واقعا چی میشه ک یه عاشق معشوقش رو میکشه ؟

مگه نباید تا اخر عمر پیش هم می موندن ؟

مگه اخر تمام قصه ها اینجوری تموم نمی شد ؟

دوباره توجه ش به یونگی و چشم های گربه ایه بستش جمع شد

یعنی ...

ما هم یه روز اینجوری میشیم ؟

حتی فکر کردنش هم قلب هوسوک رو به درد می اورد

blood and chocolateDonde viven las historias. Descúbrelo ahora