🩸Cнαpтer31🍷

1.1K 293 43
                                    

"یواش یواش!"
دوهان دوباره دست جونگ سوک را چنگ زد و از صورتش پایین آورد.

جونگ سوک با خجالت نالید: "آییی ببخش! بذار فوت کنم!"

دوهان سرش را عقب کشید: "نمیخواد! خوبم!"

جونگ سوک پنبه ی خونالود را داخل زیرسیگاری روی میز انداخت و تکه ی جدید و تمیزی از پاکتش جدا کرد: "فقط خون لبت مونده!"

دوهان با نوک زبانش زخمش را لیسید: "چیزی نیست ببین! تموم شد"

"اوق! کثیف!" جونگ سوک به سرعت زیرسیگاری را برداشت و جلوی دهان او گرفت: "تف کن!"

دوهان با خشم مچ دست او را گرفت و مجبورش کرد زیرسیگاری سنگین را روی میز برگرداند: "گفتم خوبم! راحتم بذار"

جونگ سوک آه بلندی کشید و تکه پنبه را به پاکتش برگرداند: "باید میرفتی دکتر! نمیفهمم اصلاً چرا اومدی خونه تازه نشستی نوشابه هم میخوری انگار که..."

دوهان باناباوری از شنیدن اینهمه نق، عقب تکیه زد و غرید: "وای! حس میکنم زن گرفتم"

جونگ سوک خنده اش گرفت: "خب شاید یه چیزیت شده خبر نداری که...میگی بهت لگد زده! یا اگه..."

"ای خدااا..." دوهان خواست داد بزند ولی زخم لبش بیشتر پاره شد و فریادش به ناله تبدیل شد:
"دو دقیقه ساکت شو!"

جونگ سوک با دلگیری از کنار دوهان بلند شد و به کاناپه ی خودش برگشت:
"اصلاً به من چه آخه؟! خوبی بهت نیومده! خواستم در مقابل لطفی که کردی..."

دوهان با چشمان گرد شده نگاه بدی به او انداخت ولی جونگ سوک نمیدید.
درگیر نشستن با حوله بود. به نظر می آمد تا به حال بتن نکرده بود و نمی دانست چطور خود را با آن بپوشاند.

"خودت اومدی وضع منو دیدی و دلت سوخت منم الان تو رو اینطور دیدم خب ترسیدم و هول کردم خواستم..."
و تا تکیه زد اخم دوهان را روی خود دید و غرید: "خیلییییی خب! اووووف!"
دست به سینه گره زد پا روی پا انداخت و رویش را به سمت پنجره چرخاند تا بی توجهی اش را نشان بدهد.

دوهان نمیفهمید چرا از رفتار دخترانه ی این پسرک خنده اش می گرفت. او هم نفس راحتی کشید: "متشکرم!"

"نذاشتی که کاری بکنم تا خواستم..."

دوهان مهلت نداد دوباره شروع کند. با عجله اضافه کرد: "متشکرم که ساکت شدی!!!"

"ایش!" جونگ سوک هم اخم کرد و کوسن وا رفته را از این سر کاناپه برداشت، چند بار با کف دست رویش کوبید و آن سر کاناپه گذاشت: "اصلاً من میخوابم!"
ولی تا چرخید دراز بکشد لبه ی حوله زیرش ماند و با افتادن او روی کاناپه، تا روی باسنش بالا کشیده شد! یک لحظه بیشتر نبود. دوهان ران های سفید رنگی که به گردی لخت و چاک عمیقی میرسید دید و داد کشید: "شورت نپوشیدی؟!"

𝗣𝗼𝗶𝘀𝗼𝗻 𝗞𝗶𝘀𝘀║𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩 ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now