2

2.5K 350 47
                                    

قبل از شروع پارت بخونید:

توی این داستان دنیای اومگاورس طوریه که الفاها بتاها و البته امگا ها توی دوره نوجونی و جونی یاد میگیرن که چطور رایحه شونو کنترل اونو مخفی کنن.
البته زمانی که ازدواج کنن یا دوس پسر یا دوس دختر داشته باشن رایحه شونو با خواست خودشون برای اون آزاد میکنن اما  زمانی که مارک صورت بگیره حتی اگه بخوان هم نمیتونن رایحه شونو از جفتشون مخفی کنن چون بهم متصل میشن.
در نتیجه دو نفری که جفت شدن نمیتونن رایحه شونو از هم مخفی کنن.
هیت امگاها هم وقتی اتفاق میوفته که روح گرگینه ایه امگا، آلفا یا بتایی رو بپذیره.
اگه گرگی برای امگاها و یا جفتشون خطر ناک باشه امگا زود متوجهش میشه..حس ششم قوی نصبت به خطرات آینده.
اینجا چیزی به اسم جفت تقدیری وجود نداره.
بتاها دو دسته هستن اونایی که قابلیت باروری دارن اونایی که ندارن.
اما امگاها همه میتونن باردار بشن.
الفا هم که دیگه میدونید

☆☆☆☆☆☆☆☆☆

ساعت حالا یک نیمه شب رو نشون میداد. و مراسم رو به پایان بود.

تهیونگ و جیمین از فضا زیبا و دو نفرشون دور شده بودند، تا باقی مونده مراسم رو کنار خانواده هاشون باشن.
به هر حال وقت برای خلوت های دو نفره زیاد بود.(اره اره زیاده😈)

جیمین کناره مادر شوهرش ایستاده بود و داشت باهاش حرف میزد از نظر امگا اون خیلی سرزنده و شوخ بود و امکان نداشت کسی از هم صحبتی باهاش خسته بشه.

الفا که دیگه رگ بی طاقتیش زده بود بالا اروم به امگاش نزدیک شد و با قرار دادن دستش پشت کمر امگا خطاب به خانواده هاشون گفت.

تهیونگ: ما دیگه میریم ماشین امادس.

خانم کیم با حرف پسرش لبخند شیطنت واری روی لب هاش نقش بست‌...و یاد شب عروسی خودش افتاد. تهیونگ دقیقا جملات پدرش رو کپی برداری کرده بود.

خانم کیم: پسرم میبینم که دست کمی از پدرت نداری حداقل یکم غیر مستقیم تر بگو میخوام با همسرم تنها باشم.

با این حرف خانم کیم جیمین دوباره از خجالت سرشو پایین انداخت. و خانم و اقای پارک اروم خندیدن.
تهیونگ به پدرش نگاه معنا داری انداخت.

(بابا بیا دفاع🤣).

اقای کیم: زن چیکار داری پسرمو.

اقای کیم به تهیونگ نزدیک شد، دستشو پشت کمر پسرش گذاشت. و نصیحت هاشو به پسرش شروع کرد.

اقای کیم: زندگیه خوبیو برای خودت بساز اینو بدون که به خودت بستگی داره که زندگیت خوب باشه یا نه.
تصمیمات درستی بگیر. مراقب امگات باش و هیچ وقت تنهاش نزار.

و پدر و پسر هم دیگرو بغل کردند. بعد از اون رو به جیمین کرد و ادامه داد.

اقای کیم: توهم همینطور پسرم مراقب خودت و زندگیت باش شاید لازم باشه بخاطر شروع کردن یه زندگیه جدید تغییراتی ایجاد کنی اما بدون این تغییرات برای زندگی بهتر لازمه.

𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧Where stories live. Discover now