"قسمت پایانی" 47

1.7K 224 292
                                    


آره بیبیای من قسمت پایانی🥺

بلخره یه روز باید تموم می‌شود. 💞

کی دلش برام تنگ شده بود ؟

من خیلی دلم تنگیده بود اما نمی‌شود بیام ببخشید بیبیای من‌...

چطورین با فصل زیبای امتحانا دخترای گلم ؟🥲

اینم از قسمت ۴۷ بخونین هم استراحت شه هم یکم اکلیلی شین
واسه دوره امتحاناتون خوبه😆...

پس کامنتا رو بترکونین که قسمت اخره🥲💞

بیاین باهم آخرین قسمت فیک ماه منو بخونیم🙂

خدمت بیبیام....

◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇

جیمین: تهیونگ نمیفهمم چرا بخاطر سرگرمی باید مبارزه کنین اونم مبارزه های جنگلی که از نوع بی محدود ترین هاست.

تهیونگ: ماه من خودتم میدونی این یه تفریح و البته آمادگی جسمانیه تازه یکی از ورزش های تاریخیم هست.

اومگای ماه روی تخت نشست و ته مینو روی پاهاش گذاشت.

پافشاریه الفاشو برای اون مسابقه کاملا درک میکرد اما نمیخواست الفاش حتی خراشی برداره .

( انقدر پاستوریزه هم خوب نیستا🧐)

جیمین: آمادگی جسمانی رو برای جنگ بین قبیله ها میگرفتن ما تو قرن ۲۱ زندگی می‌کنیم‌ و الان احتمال هیچ جنگ ناگهانی نیست ته.

تهیونگ: حتی از خودمم بهتر درکم میکنی... پس چرا؟

جیمین فَک تهیونگو گرفت و با لطافت نوازش کرد و شمرده شمرده گفت: چون...اون...مسابقه...خیلی..نا محدوده رسما قصد بردو با کشت اشتباه میگیرن...من نمیخوام تو اسیب ببینی.

تهیونگ لبخندی زد و دستشو تو موهاش فرو کرد.

تهیونگ: عزیزم عزیزم عزیزم..من یه الفام و یه خون خالص کمیاب مگه بچه دوسالم که می‌ترسی برم وسط زمین.

جیمین به چهره پر از خواهش الفاش که کیوت شده بود نگاهی انداخت .

جیمین: لج بازی ته، لجباز.

تهیونگ: عزیزم خوشمیگذره تو نمیخوای الفاتو توی زمین مبارزه تشویق کنی هوم؟

اومگا بدون نگاه کردن به الفاش ته مینو جلو کشید : تو شبیه اپات بشی من میدونمو تو..لجبازی بده.
چ
ته مین از همه جا بی خبر دستای کوچولوشو سمت پاپاش دراز کرد.و با شیرینی خندید.

جیمین: تا حالا تو اون مسابقه شرکت کردی؟

تهیونگ که بوهای رضایت بخشی به مشامش میرسید رو به روی اومگاش قرار گرفت تا چشم تو چشم شن .

اومگاش هیچ وقت نمیتونست از چشمای بادومیه ته فرار کنه.

تهیونگ: از ۱۸ سالگی هر سال برای تماشا میرفتم و دوسال هم شرکت کردم فوق العاده هیجانی بود...حتی اون بین با نامجون و چان هم مبارزه کردم هر چند اونا چند تا بیشتر زدن مبتدی بودیم خلاصه که حسابی خوشگذشت.

𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧Where stories live. Discover now