..سلام سلام
واتپد داره باز سر آپ این اذیت میکنه الان پنج باره میزنم رو آپ خدا میدونه کی نازشو بزاره کنار😑😑
میدونین الان باید درس بخونم چون این هفته واقعا خیلی درسا روهم رفتن و باید از روهم برن کنار.
( چی گفتم؟🤔)
اما میبینین که در حال ماه من نوشتنم
فک کنم همون رشته ادبیاتم نتونم بزنم با این اوصاف🤣.
😭😭😭😭😭😭 چرا درسم نمیاد؟باید بیاد یونو ؟
قشنگ مامی رد داده 🤓🥴🤪.
بخونین ببینم کی اسپویلو خونده سکته کرده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈 ایم ساریییی🤫😈
بیاین تیکه به تیکه واسه مامی کامنت بزارین حتی شده یه کلمه 🤌هواسم به کامنتا هستااا👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀 بزن بریم .
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
الفا و امگا توی آلاچیق حیاط خونشون نشسته بودن و از دسر شکلاتی شیرینشون لذت میبردن.
تهیونگ هم خودش میخورد. و هم از ظرف خودش به همسرش میداد.
هردو سکوت کرده بودن و جو بی سابقه ای بینشون به وجود اومده بود.
اما بلخره صدای امگای ماه به گوش الفا رسید.
جیمین: من معذرت میخوام الفا.
( به همین سادگی چرا بعضیا نمیتونن یه جمله به این سادگی رو بگن چرااااا؟ )
تهیونگ ظرف توی دستشو پایین گذاشت و دستای اومگاشو بین دستاش گرفت.
تهیونگ: من بخشیدمت ماه من لزومی نداره انقدر اون چهره کیوتتو شرمنده کنی تو هم عصبی بودی و وضعیتت سخت من میفهممت بیا فراموشش کنیم.
جیمین : اما تو ناراحتی و من زیاده روی کردم..فقط....نمیخواستم میدونی.
تهیونگ: میدونم جیمینم، تو مهربون تر از چیزی هستی که من بتونم درکش کنم...درسته عزیزم دلخور شدم اما بخشیدمت باشه؟
جیمین با لبای آویزون و چشمای پاپی شکلی به الفاش خیره شد : چیکار کنم که دیگه دلخور نباشی؟ میدونی....تحمل همونم سخته الفا.
تهیونگ با دیدن چهره کیوت جیمین همون لحظه همه دلخوریش رفع شد اما فرصت طلبیه الفا قرار نبود کوتاه بیاد.
( افرین 😎 دخترای گلم تو زندگی.........باشید )
تهیونگ: خوب اگه میخوای دلخوریه الفات رفع بشه میتونی امممم....
جیمین با چشمای مشتاقش به الفاش خیره موند.
تهیونگ: با انگشتای تپلت بهم دسر بدی هوم؟ چطوره؟
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧
Non-Fiction(اتمام یافته ) . . "... پارک جیمین اومگای، زیبایی که با یکی دیگه از تصمیمات پدرش با پسر دوم خانواده کیم، کیم تهیونگ ازدواج میکنه. و به طرز عجیبی بی اون دو و گرگ هاشون پیوندی قوی شکل میگیره..... و هیچ کسی نمیدونه وعده این عشق و دلبستگی یک حکم تاریخی...