42

1K 172 200
                                    

..سلام سلام

واتپد داره باز سر آپ این اذیت میکنه الان پنج باره میزنم رو آپ خدا میدونه کی نازشو بزاره کنار😑😑

میدونین الان باید درس بخونم چون این هفته واقعا خیلی درسا روهم رفتن و باید از روهم برن کنار.

( چی گفتم؟🤔)

اما میبینین که در حال ماه من نوشتنم

فک کنم همون رشته ادبیاتم نتونم بزنم با این اوصاف🤣.
😭😭😭😭😭😭 چرا درسم نمیاد؟

باید بیاد یونو ؟

قشنگ مامی رد داده 🤓🥴🤪.

بخونین ببینم کی اسپویلو خونده سکته کرده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈 ایم ساریییی🤫😈

بیاین تیکه به تیکه واسه مامی کامنت بزارین حتی شده یه کلمه 🤌هواسم به کامنتا هستااا👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀 بزن بریم .

◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇

الفا و امگا توی آلاچیق حیاط خونشون نشسته بودن و از دسر شکلاتی شیرینشون لذت می‌بردن.

تهیونگ هم خودش میخورد.  و هم از ظرف خودش به همسرش میداد.

هردو سکوت کرده بودن و جو بی سابقه ای بینشون به وجود اومده بود.

اما بلخره صدای امگای ماه به گوش الفا رسید.

جیمین: من معذرت میخوام الفا.

( به همین سادگی چرا بعضیا نمیتونن یه جمله به این سادگی رو بگن چرااااا؟ )

تهیونگ ظرف توی دستشو پایین گذاشت و دستای اومگاشو بین دستاش گرفت.

تهیونگ: من بخشیدمت ماه من لزومی نداره انقدر اون چهره کیوتتو شرمنده کنی تو هم عصبی بودی و وضعیتت سخت من میفهممت بیا فراموشش کنیم.

جیمین : اما تو ناراحتی و من زیاده روی کردم..فقط....نمیخواستم میدونی.

تهیونگ: میدونم جیمینم،  تو مهربون تر از چیزی هستی که من بتونم درکش کنم...درسته عزیزم دلخور شدم اما بخشیدمت باشه؟

جیمین با لبای آویزون و چشمای پاپی شکلی به الفاش خیره شد : چیکار کنم که دیگه دلخور نباشی؟ میدونی....تحمل همونم سخته الفا.

تهیونگ با دیدن چهره کیوت جیمین همون لحظه همه دلخوریش رفع شد اما فرصت طلبیه الفا قرار نبود کوتاه بیاد.

( افرین 😎 دخترای گلم تو زندگی.........باشید )

تهیونگ: خوب اگه میخوای دلخوریه الفات رفع بشه میتونی امممم....

جیمین با چشمای مشتاقش به الفاش خیره موند.

تهیونگ: با انگشتای تپلت بهم دسر بدی هوم؟ چطوره؟

𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧Where stories live. Discover now