part 7

1.2K 272 80
                                    

بعد از ظهر بود و جونگکوک به خاطر حمامی که صبح رفته بود حال بهتری داشت.

تصمیم داشت به ملاقات شاهزاده بره میدونست درست نیست وقتی توی دوره‌ی هیت به سر میبره نزدیک آلفایی بشه ولی نگران بودو میخواست شاهزاده رو ببینه

بعد از دست به سر کردن هردو محافظاش از اتاقش بیرون رفت و به سمت اقامتگاه تهیونگ راهی شد
نگهبانانی که از اقامتگاه شاهزاده محافظت میکردن با دیدن جونگکوک جلو اومدن تا سد راهش بشن

•نمیتونید بیاین داخل سرورم

+چرا؟

•محافظ مین جون دستور دادن اجازه‌ی ورود به هیچ کسی ندیم

+لطفا ازشون بخواین چند لحظه بیان اینجا

نگهبانی که با جونگکوک هم صحبت شده بود تعظیمی کردو داخل اتاق شاهزاده رفت و نگهبان دیگه‌ای کنار جونگکوک ایستاد تا از داخل نرفتنش اطمینان حاصل کنه

جونگکوک در مدت زمان کوتاهی که پشت در ایستاده بود متوجه عود هایی که با فاصله‌های کمی از هم درست کنار دیوار اتاق شاهزاده چیده شده بودن شد

وقتی داشت دنبال دلیلی برای وجود اونها میگشت مین جون جلوش ایستاده بود

× اونا برای اینن که رایحه‌ی شاهزاده رو پنهان کنن اما(با کمی مکث ادامه داد) شما چرا اومدین اینجا؟

+اوه ، من اومدم شاهزاده رو ببینم

×برای شما اصلا زمان مناسبی نیست که ببینینشون

+لطفا من حواسم هست خواهش میکنم مین جون

مین جون که برای دادن جواب مردد شده بود نگاهی به چشمهای ملتمس روبروش کرد

×پس فقط خیلی کوتاه و لطفا حواستون باشه بیدار نشن

+ممنونم مین جون

جونگکوک لبخندی زد و به سمت اتاق تهیونگ رفت

مین جون داخل نرفت و فقط پشت در منتظر موند

جونگکوک با احتیاط قدم بر میداشت تا مبادا صدای چوب‌های کف اتاق باعث بیدار شدن شاهزاده بشن
بالاخره کنار تخت تهیونگ ایستاده بود

کمی رایحه‌ی تهیونگ باعث سرگیجش میشد ولی کمتر از دفه‌ی اول بود

خیلی آروم دستشو جلو بردو موهای شاهزاده رو نوازش کرد

لبخندش با دیدن موهای قهوه‌ای مایل به تیره و بلند شاهزاده عمیق تر شد

خیلی آروم دستشو به سمت صورت شاهزاده حرکت دادو با لمس پوست نرم گونه‌اش تپش‌های قلب بی قرارشو حس کرد

بدون اینکه متوجه بشه دستشو به سمت لبهای تهیونگ برده بودو داشت لمسشون میکرد هیچوقت فکر نمیکرد آرزویی دست نیافتنی پیدا کنه ولی حالا بوسیدن اون لبها براش خیلی دست نیافتنی به نظر میرسید

♥︎𝓑𝓵𝓪𝓶𝓮 𝓶𝓮♥︎Where stories live. Discover now