𝕻𝖆𝖗𝖙 𝖊𝖑𝖊𝖛𝖊𝖓

2.2K 211 30
                                    

چان پیشونی خیس از عرقش رو با پشت دست پاک کرد و عضوش رو از داخل حفره‌ی پسر بیرون آورد
سونگمین بدنش رو روی تخت رها کرد و بی توجه به کثیف بودن زیرش چشماش رو بست
الان چیکار کرده بود؟
همیشه با خودش گفته بود که عمرا اگه زیر یه آلفا بره
همیشه شخصیت جدی و خشکش رو حفظ کرده بود
که چی؟ یه پسر آلفا با چال بانمک روی گونش همه‌ی معادلاتش رو به هم بریزه؟
انقدر غرق فکراش بود که متوجه چانی که بعد تمیز کردن خودش مشغول پاک کردن بدنش بود نشد

▪︎میتونی بلند شی؟

سونگمین سرش رو بلند کرد

▪︎هوم؟

چان به تخت اشاره کرد

▪︎ملافه هارو عوض کنم

سریع اضافه کرد

▪︎اگه نمیتونی اشکالی نداره میبرمت حموم بعد عوض میکنم
(من چانو همیشه همینجور مراقب و مهربون تصور میکنم پسرم خیلی ماهه🥺)

سونگمین سری به نشونه نه تکون داد و سعی کرد بلند شه که با حرکتش نالش بلند شد
چان سریع سمتش رفت و دستاش رو زیر گردن و پاهای پسر گذاشت و بلندش کرد

اخمای سونگمین تو هم رفتن

× خودم میتونستم

چان نگاهش رو به صورت پسر دوخت و بدون اینکه لبخندش از بین بره گفت

× میدونم فقط خواستم کمکت کنم اذیت میشی؟

سونگمین با دیدن چان که برخلاف تصورش اصلا حالت مغرور و خودشیفته نداشت حالت دفاعیش رو کنار گذاشت و سرش رو به دو طرف تکون داد و به شونه‌ی آلفا تکیه داد
چان بدن برهنه‌ی پسر رو روی کاناپه گذاشت و قبل اینکه سراغ ملحفه ها بره بوسه ای روی پیشونیش گذاشت
سونگمین دستش رو روی جای بوسه کشید و ناخودآگاه لبخندی زد
شاید این اتفاق اونقدرا هم اشتباه نبود
به چانی که ملحفه‌ی تمیز رو روی تخت میکشید نگاه کرد
ینی اونم اینطور فکر میکرد؟ یا فقط باهاش مهربونه چون پشیمونه؟
اصلا اون یه آیدله چرا باید بخواد باهاش باشه؟
حتما فقط برای یه شب میخوادش نه بیشتر

چلن که متوجه سنگینی نگاه پسر روی خودش شده بود سمتش برگشت

▪︎چیزی شده؟ درد داری؟؟

سونگمین سری به نشونه نه تکون داد
چان بیخیال ملحفه ها شد و پایین کاناپه نشست

▪︎باهام میای حموم یا میخوای تنها بری؟

سونگمین دلش میخواد بگه معلومه که میخوام با تو برم اما هنوز به بی حیایی فلیکس نشده بود

× خودم میرم

چان با چهره ای که ناامیدی ازش مشخص بود سر تکون داد

▪︎پس فقط کمکت میکنم بری

قبل اینکه منتظر جوابی بمونه پسر رو مثل قبل بلند کرد و سمت در آبی ای که به حموم ختم میشد بردش
با پا هولش داد که باز بشه و بتا رو داخل وان آب گرمی که موقع تمیز کردن خودش گذاشته بود تا پر بشه گذاشت
سونگمین از گرمی آب نفسش رو با آرامش بیرون داد و از باز شدن عضلاتش آه آرومی کشید
چان با دیدن چهره‌ی آروم بتا‌ لبخندی زد
دلش نمیخواست بره، نمیدونست چرا اما با اینکه مدت کوتاهی بود که اون رو میشناخت نمیخواست حتی یک لحظه رو از کنارش بودن از دست بده

𝑀𝑦 𝑊𝑜𝑟𝑠𝑡 𝐸𝑛𝑒𝑚𝑦/ ℎ𝑦𝑢𝑛𝑙𝑖𝑥Where stories live. Discover now