𝕻𝖆𝖗𝖙 𝖙𝖍𝖎𝖗𝖙𝖊𝖊𝖓

2K 226 35
                                    

+این اتاقته

هیونجین در مشکی رنگی رو باز کرد
فلیکس نگاه گذرایی به داخل اتاق انداخت و سر تکون داد
مطمئن بود اون آلفا همچین سلیقه ای نداره و قطعا یه نفر دیگه این خونه رو چیده
هر چند خبر نداشت که هیونجین مدت ها قبل وقتی رنگ موردعلاقش رو فهمیده بود این اتاق رو با اینکه فکر نمیکرد فلیکس هیچوقت قرار باشه ببیندش درست کرده بود

هیونجین با دقت به چهره پسر خیره بود تا از واکنشاش نظرش رو بفهمه اما دریغ از یه تغییر کوچیک توی حالت صورتش

+چطوره؟

پسر کوچکتر شونه بالا انداخت

_بد نیس

آلفا سری تکون داد و سعی کرد ناامیدیش رو نشون نده

+اگه کاری باهام داشتی یا چیزی میخواستی اتاق بغلیم

سگرمه‌های فلیکس در هم رفتن

_اتاق بغلی؟

به در سفید اتاق کناری نگاه کرد

_من نمیخوام نزدیکت باشم

هیونجین کلافه نگاهش کرد

+ تمومش کن فلیکس من کاری بهت ندارم نگفتم که باید اتاق خودم بمونی

امگا دستاش رو به کمرش زد و با عصبانیتی که از نظر آلفا شدیدا کیوت بود گفت

_ خیلی لطف کردی
فک کردی اصن امکان داره همچین چیزی؟؟
مثلا اگه میگفتی من مثل یه امگای خوب میومدم بغلت بخوابم؟؟ خیلی خودتو دست بالا میگیری آلفا
همین که گفتم من نمیخوام نزدیکت باشم

این بحث تا زمانی که غذایی که هیونجین سفارش داده بود رسید بی نتیجه ادامه داشت

.
.
.
توی سکوت مطلق مشغول خوردن غذاشون بودن
هر کدوم با یه فکر متفاوت توی ذهنشون غرق شده بودن
هیونجین تو فکر اینکه چطوری امگای لجبازش رو آروم کنه تا قبولش کنه
و فلیکس تو فکر اینکه چه بلایی قراره سرش بیاد و چجوری از شر آلفای عوضی خلاص بشه

صدای زنگ موبایل فلیکس سکوت حاکم به اتاق رو شکست
فلیکس نگاه کوتاهی به صفحه موبایل انداخت و گزینه تماس رو لمس کرد

"هیونگ حالت خوبه؟؟"

فلیکس با شنیدن صدای نگران دونسنگش لبخند غمگینی زد که از نگاه هیونجین دور نموند

_خوبم ، اوضاع چطوره؟؟

جویون چند ثانیه مکث کرد و به آرومی جواب داد

"هیونگ نمیدونم اون یارو کی بود ولی...هر کی که هست بمون پیشش
اینجا اوضاع اصلا خوب نیست فکر برگشتنم نباید بکنی"

فلیکس انتظاری غیر از این نداشت
بغضش رو قورت داد و با صدای لرزونی گفت

_فردا میام وسایل جمع کنم

𝑀𝑦 𝑊𝑜𝑟𝑠𝑡 𝐸𝑛𝑒𝑚𝑦/ ℎ𝑦𝑢𝑛𝑙𝑖𝑥Where stories live. Discover now