𝕻𝖆𝖗𝖙 𝖙𝖍𝖎𝖗𝖙𝖞

1.8K 216 39
                                    

Jisung's POV:

با نیشخندی فیلمی که از خودم گرفته بودم رو برای مینهو میفرستم
مطمئن بودم دیوونه میشه و میخواست چیکار کنه؟
وسط کنسرت بیاد سراغم؟ از الان تا آخر شب که پایان کنسرته اون مینهو کوچولوی توی شلوارش منفجر شده
با سرخوشی گوشیمو خاموش میکنن و بلند میشم بیرون میرم تا لباسای که برام آماده کرده بودن رو بگیرم
مال پسرا رو دیده بودم و هیجان داشتم تا بدونم مال من چه شکلیه
در اتاق منیجر رو میزنم و داخل میرم
- اوه تویی پسر
زودباش لباست رو بردار برو بپوش که از برنامه خیلی عقبیم نیم ساعت دیگه باید برای میکاپ حاضر باشی
سر تکون میدم و به سمتی که اشاره میکرد سر میچرخونم اما با دیدنش خنده روی لبم خشک میشه
+ ا..این لعنتی چیه؟
منیجر اخمی کرد و دست به سینه شد
- لباسته دیگه منظورت چیه؟

+ دقیقا چرا فکر کردین من اینو میپوشم؟؟ قراره بخونم یا استریپ دنس بذارم؟؟

مرد چشمی چرخوند و با بی حوصلگی به پسر نگاه کرد

- لباسیه که برات انتخاب شده حالام بس کن و برو بپوشش تموم روز رو وقت نداریم

جیسونگ عصبی سمت منیجر برگشت

+ متوجهین چی ازم میخواین؟؟

- تمومش کن هان جیسونگ فکر کردی بخاطر چی یه امگا توی همچین بندی انتخاب شده؟؟ جایگاهت رو بدون و اگه میخوای داشته باشیش حرف زدنو تموم کن

جیسونگ با ناباوری به مرد نگاه میکرد
اون رسما داشت بهش میگفت فقط بخاطر بدنش توی تری راچاست

+م..من یه آهنگسازم، من تو رپ عالیم..نمیفهمی چی میگی

- خب که چی؟ فکر میکنی آلفاهای بهتر از تو نبودن؟؟
میتونی لباستو نپوشی ولی وقتی فسخ قرارداد رو امضا کردی حق نداری به من اعتراضی کنی

جیسونگ بغض توی گلوش رو قورت داد و لباس لعنت شده رو برداشت
سمت اتاقش رفت و عین یه ربات لباسش رو عوض کرد
با عصبانیت به خودش توی آینه نگاه کرد
اون لعنتیا چطوری میتونستن به اینکار مجبورش کنن
مشکلی با پوشیدن لباسایی که 《دخترونه》نامیده میشدن نداشت و توی خیلی از اجراهاش پوشیده بود و حتی دوستشون داشت
اما این لعنتی انگار فقط برای نمایش بدنش بود و هیچ ویژگی خاص دیگه‌ای نداشت که بتونه دلش رو به اون خوش کنه
آهی کشید و سمت در رفت
مینهو قرار بود دیوونه بشه ولی برخلاف نقشه‌ای که داشت دیوونه شدنش از سر خواستن دوست پسرش نبود
قرار بود از عصبانیت دیوونه بشه
بیرون رفت تا برای میکاپ آماده بشه

جیسونگ بغض توی گلوش رو قورت داد و لباس لعنت شده رو برداشت سمت اتاقش رفت و عین یه ربات لباسش رو عوض کرد با عصبانیت به خودش توی آینه نگاه کرد اون لعنتیا چطوری میتونستن به اینکار مجبورش کننمشکلی با پوشیدن لباسایی که 《دخترونه》نامیده میشدن نداشت و توی ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝑀𝑦 𝑊𝑜𝑟𝑠𝑡 𝐸𝑛𝑒𝑚𝑦/ ℎ𝑦𝑢𝑛𝑙𝑖𝑥Where stories live. Discover now