𝕬𝖋𝖙𝖊𝖗 𝖘𝖙𝖔𝖗𝖞

2.3K 220 19
                                    

فلیکس تموم روزش رو توی استرس سپری کرده بود
از لحظه‌ی بیدار شدنش که با جیغ بلند هایون و هوان که در حال دویدن دنبال هم دور خونه بودن تا حالا که با عجله در حال آماده کردن پسر و دخترش بود و نمیدونست جفت عزیزش کدوم گوریه
در حالی که برای بار ۲۷ ام شماره‌ی هیونجین رو میگرفت کروات کوچولوی هوان رو صاف کرد و با حرص زیرلب غر زد

_ فقط دستم بهت برسه هیون تیکه تیکت میکنم

با بلند شدن صدای زنی که میگفت مشترک موردنظر در دسترس نمیباشد فلیکس سرش رو بالا آورد و متوجه دخترش شد که در حال غلت زدن روی تخت و داغون کردن موهایی بود که فلیکس حدود ۱ ساعت براشون وقت گذاشته بود
با درموندگی اسم هایون رو صدا زد و روی صندلی ولو شد
صدای باز شدن در انگار که بهش برق وصل کرده باشن باعث شد ۱ متر از جا بپره

_ هوانگ هیونجینننن خونت گردن خودتهههه

هیونجین با خنده سمت امگاش اومد

+ بداخلاق نشو کوچولو با پسرا بودم

فلیکس با حرص داد زد

_ تا یه ساعت دیگه باید تو مراسم پسرعمت باشیم بعد داری بهم میگی با پسرا بودممم؟؟ بچه هات روانیم کردن بعد خودت رفتی دنبال عشق و حالت؟؟ بیچارت میکنم هوانگ

هیونجین غر غرای جفتش رو با بوسه‌ای روی لبش ساکت کرد

+ باشه باشه حرص نخور الان همه چیو درست میکنم تو استراحت کن

این رو گفت و امگاش رو روی مبل نشوند
کمتر از ده دقیقه بعد پسر و دختر کوچیک آماده جلوی در بودن و هیونجین در حالی که موهاش رو صاف میکرد سمت جفتش رفت
فلیکس با دهن باز به بچه‌ها زل زده بود
از ۷ صبح پدرش در اومده بود تا دو دقیقه بچه‌های بیش فعالش رو ثابت نگه داره و هیونجین تو ۱۰ دقیقه تمومش کرده بود
نگاه متعجبش رو به آلفایی داد که آماده سمتش میومد

_چ..چجوری لعنتی

هیونجین خنده‌ای کرد و نمایشی کمی خم شد و دستش رو جلو آورد

+ افتخار میدین بریم؟

فلیکس با حرص دست آلفاش رو نادیده گرفت و بلند شد سمت در رفت
تموم راه فلیکس داشت پای تلفن به سونگمین بیچاره غر میزد و بتای بدبخت با صبوری گوش میکرد

_ سونگگگ زودتر بیاین من عمرا بتونم تو عروسی این توله‌ها رو تحمل کنم نیاز دارم باشیییی

" چانی ساقدوش چانگبین شده برای همین حدودا ۴۵ دقیقست نشسته رنگ کروات انتخاب میکنه نمیتونم قولی بدم بهت"

فلیکس هقی زد

_ به هر حال باید زودتر برسه دیگه مثلا ساقدوشه‌ها
یکم استرس بده بهش زودتر بیاین

اینو گفت و قطع کرد

طرف دیگه‌ی تلفن سونگمین با خنده به آلفایی که با دقت و نگرانی کرواتهایی رو مقایسه میکرد که از نظر بتا همه یه شکل بودن نگاه کرد و سمتش رفت
از پشت دستاش رو دور چان حلقه کرد و بوسه‌ای روی گونش زد

𝑀𝑦 𝑊𝑜𝑟𝑠𝑡 𝐸𝑛𝑒𝑚𝑦/ ℎ𝑦𝑢𝑛𝑙𝑖𝑥Where stories live. Discover now