𝕻𝖆𝖗𝖙 𝖙𝖜𝖊𝖓𝖙𝖞 𝖙𝖍𝖗𝖊𝖊🔞

2.7K 270 81
                                    

تموم روز فلیکس مثل یه روح باهام رفتار کرده بود
تموم تلاشام برای حرف زدن باهاش رو نادیده میگرفت و حتی نمیذاشت با وجود لنگ زدنش توی هیچ کاری کمکش کنم
میدونستم حرفی که بهش زدم مزخرف بود ولی چیزی غیر واقعیت نگفته بودم
از طریق چانیول و ارتباطاش کسی که پدر فلیکس برای ازدواج باهاش پیدا کرده بود رو شناسایی کرده بودیم
یکی از شریکای کله گندش بود که هر جور شایعه ای از طرفش شنیده میشد که یه سریاشون خیلی علنی واقعیت داشتنو بقیه با پرده سیاهی پوشونده شده بودن
یکی از این شایعات رابطه‌های شکنجه وار و وحشیانش با امگاهای کم سن و سال بود
هر کدوم از امگاها بعد مدتی طی حادثه‌های مختلف میمردن و واقعیت پشت این حادثه‌ها به راحتی پوشونده میشد
و مطمئنا پدر فلیکس از اینا بی خبر نبود
حتی نمیخواستم به اینکه فلیکس رو ببینه فکر کنم چه برسه به عملی کردن حرفی که زدم
با رد شدن فلیکس از کنارم و رفتنش به اتاقمون از فکر بیرون میام
میدونستم تازه روز اول هیتش رو گذرونده و ناتش هم نکردم که هیتش تموم بشه پس بالاخره مجبور میشه نادیده گرفتنم رو تموم کنه

Felix's POV:

با پرسیدن از جویون فهمیده بودم حرفی که هیونجین زد واقعیت داشته
میخواستم بگم هیونجین همچین کاری باهام نمیکنه اما بعد به این مدتی که حرصش دادم فکر میکردم و...
سرم رو با شتاب به دو طرف تکون میدم تا فکرای لعنتیو از ذهنم دور کنم
قرص مخصوص هیتم رو در میارم و با لیوان آبی که هیونجین دیسب گذاشته بود میخورم
از اون نگاه مغرورش مشخص بود که منتظره دوباره موج بعدی عیتم بیاد تا به فاکم بده و بعدا بتونه بگه که بهش نیاز دارم ولی انگار یادش رفته بود که سال ۲۰۲۲ ئه و امگاها دیگه وابسته به آلفاها نیستن
ریلکس روی تخت دراز میکشم و موبابلم رو برمیدارم و به سونگمین پیام میدم
ساسنگ فنا خبر داده بودن که چان وارد رات شده و اون رو با یه بتا میگذرونه که حدس زدن اینکه راجب کی حرف میزنن چندان سخت نبود

" کون خوشگلت سالمه هنوز؟"

پیامو میفرستم و با آنلاین نشدنش گوشی رو میندازم کنار
معلومه مشغولن
از صدای باز شدن در سرمو بالا میارم و با دیدن هیونجین که وارد میشد چشم میچرخونم و بی اهمیت نگاهمو ازش میگیرم
+من میرم کاندوم بخرم اگه چیزی شد زنگ بزن بهم
با شنیدن حرفش از جا میپرم انگار که یه چیز عادی گفته باشه برگشت تا لباس عوض کنه
انگار واقعا فک میکرد بازم باهاش میخوابم

_چی فکر میکنی با خودت هوانگ!؟ لازم نکرده کاندوم بگیری مگر اینکه بخوای خودتو به فاک بدی در اون صورت کاری ندارم هر غلطی میخوای بکن

هیونجین پوزخندی رد و با بالاتنه‌ی برهنه سمتم برگشت

+نه کیوتی اشتباه فهمیدی، قراره مثل دیشب رو همین تخت سوراخ کوچولوی تو رو به فاک بدم و باید مطمئن شم حالا حالا ها یه توله گرگ به خونمون اضافه نمیکنی

𝑀𝑦 𝑊𝑜𝑟𝑠𝑡 𝐸𝑛𝑒𝑚𝑦/ ℎ𝑦𝑢𝑛𝑙𝑖𝑥Where stories live. Discover now