31

347 83 2
                                    


چند روز از اون ماجرا می‌گذشت و هوسوک و جین تصمیم گرفتن درباره شیاطین بهم آموزش بدن.

"خب حالا که یه شیطانی....باید یه چيزايی یاد بگیری." سرمو تکون دادم.

"وقتی پیوند یه انسان با شیطان کامل انجام میشه، انسان به شیطان تبدیل میشه."

"خب پس جون الان یه شیطانه؟" سرشون و تکون دادن.

"نه کاملا، نیمه شیطان و انسانه. بیشتر ویژگی های انسانی داره، میتونه یکم قدرت به دست بیاره ولي فعلا نداره."

گیج شدم، "پس من چی؟" هوسوک آهی کشید، "دلیل اینکه تو به شیطان کامل تبدیل شدی اینه که خون یه شیطان قوی رو مصرف کردی. بعدش هم من خون مو بهت دادم."

"چون خون دوتا شیطان و مصرف کردی و تونستی کنترلش کنی الان قدرت زیادی داری، خیلی هم پیچیده نیست." به سرم دست کشيدم.

"به هرحال، باید استفاده از قدرت هات و اینکه چجوری جاودانه باشی و یاد بگیری."

چشمام گرد شد، "جاودانه؟"‌ تایید کرد.

"پس سه تامون تا ابد زنده میمونیم ولی جون چی؟" سکوت کردن.

"صبر کن جون!" بهم نگاه کرد، "چی شده؟" لبخند زدم، "میخوای یه شیطان بشی؟" آهی کشید، "فکر کنم."

"دوست داری تا ابد کنار جین باشی؟" از جاش بلند شد، "معلومه، برای چی میپرسی..." دستشو گرفتم، "پس خون مو بخور!"

قیافه اش تو هم رفت، "چی؟!"

سعی کردم توضیح بدم، " هوسوک گفت اگه فقط خون اون و می‌خوردم، به شیطان کامل تبدیل نمی‌شدم. بخاطر اینکه دو نوع خون مصرف کردم موفق شدم."

یکم فکر کرد، "خب فکر کنم درسته." لبخند زدم و انگشتمو گاز گرفتم و سریع وارد دهن جون کردمش.

چشمای جین و هوسوک گرد شد، "صبر کن..." قبل اینکه بتونن چیزی بکن جون بیهوش شد و افتاد.

"لعنتی...من چه غلطی کردم؟"

هردوشون شوکه بودن، "نمیدونم...تاحالا همچین کاری نکرده بودیم."

"شت شت شت! باورم نمیشه یعنی کشتمش؟!"

با شنیدن صدای خنده به زمین نگاه کردیم، "احمقا."

با دیدن سکوت مون خنده اش شدت گرفت. اشک شو پاک کرد، "ببخشید واقعا." جین سریع رفت سمتش و بهش لگد زد.

"صبر کن.." دوباره زدش، "دیگه حق نداری اینجوری برسونیم."

جون به چشمای اشکی جین نگاه کرد و بغلش کرد، "ببخشید سوییت هارت."

یکم بعد دور هم جمع شدیم، "پس الان شیطانی؟" جون سرشو تکون داد، "واقعا بیهوش شدم ولی سریع به هوش اومدم. چشمامو که باز کردم دیدم بالا سرمید."

آه کشيد، "چشمامو که باز کردم فهمیدم یه چیزی فرق کرده."

هوسوک سرشو تکون داد، "پس حق با یونگی بود. به دنیای ما خوش اومدی جون."

خب فکر کنم دیگه همه چیز خوبه.

Unbreakable Bond | SopeWhere stories live. Discover now