𝑺 2 / 𝑷 7

384 33 9
                                    

_بدونه اینکه چیزی بگم رفتم داخل خونه و جلوش وایسادم
زود بیا تمومش کنیم
+ ههه ههه نخیر امروز بیشتر میمونی...

و نامجون رو هول میده تو اتاق
_ یعنی چی من کار دارم

+فعلا خفه شو
میخواست نامجون رو ببوسه که نامجون دستش رو. دور گردنش حلقه میکنه و با خودش فاصلش میده
_کیس نداریم(پوسخند)
و بعد یه دفعه دختره رو پرت میکنه روی تخت و خودش روش خیمه میزنه و سرش میبره تو گردنش گاز محکم ازش میگیره که یکم خونی میشه و بعد سریع لباساش رو در میاره بدونه اینکه وایسا خشک واردش میکنه که مین هی جیع بلندی میکشه
+ اههههههه ارومممممم....ایییییییی

_ به حرفاش همیتی ندادم و ضرباتم رو محکم تر کردم
_بعد چند دقیقه ازش بیرون کشیدم و دیکم سمت دهنش بردم
بخور
_ دیکم داخل دهنش بردم و اجازه نفس کشیدن بهش نمیدادم و بعد چندتا ضربه داخل دهنش کام شدم مجبورش کردم قورت بده....
نامجون:کارم باهاش تموم شد جوری انجامش دادم که زیرم بیهوش شد یه پوسخند زدم لباسام رو پوشیدم رفتم بیرون خونه سوار ماشین شدم خودمو تو اینه دیدم که چیزی رو صورتم یا گردنم نباشه گفتی مطمئن شدم از ماشین پیاده شدم و رفتم تو خونه ساعت 1 شب بود فکر کنم خوابن اروم درو بستم و رفتم تو اتاق خودمو جین صدای اب از حموم میومد فهمیدم جین حمومه نفسه راحتی کشیدم و لباسام رو. عوض کردم رفتم روی تخت دراز کشیدم تا جین بیاد
بعد از چند دقیقه چشام سنگین شد و خوابم برد موقع خواب احساس کردم یکی پیشمه اونو بغل کردم و خوابیدم

جین

از حموم اومدم بیرون دیدم نامی رو تخت خوابیده لباسام رو عوض کردم و رفتم پیشش

خودمو نزدیکش کردم که منو بغل کرد منم بغلش کرد و به دنیای خواب رفتیم
فردا صبح

تهیونگ

از اتاق اومدم بیرون هنوز چشمام بسته بود خواستم برم حموم که یادم اومد اتاقم حموم داره ولی تنبلیم اومد و رفتم تو اتاق مامان بابا

رفتم تو حموم شون و دست روم رو شستم و سرحال شدم درو باز کردم که دیدم بابا بیدار شده و داره مامان رو میبوسه...

خب ریدم رفتم پشت در حموم قایم شدم ...

بعد چند دقیقه درو باز کردم دیدم که خوابیدن

نفس راحتی کشیدم و داشتم میرفتم بیرون که با کله خوردم زمین : ایییییییی

نامجون

با داد ته بیدار شدم و گفتم : ته؟
ته : ببخشید نمیخواستم بیام تو ببخشید

نامجون : واسه چی اومدی

ته : حواسم نبود خوابالود بودم اومدم تو اتاق تون..

نامجون : از کی اومدی؟...

ته : نمیدونم خدافز....
نامجون:پدرسگ بیا اینجا ببینم
بلند میشه میره دنبال ته
نامجون : اگه دستم بت نرسه..

  𝚔𝚒𝚖 𝚏𝚊𝚖𝚒𝚕𝚢 ❤️ 2Where stories live. Discover now