𝑺 2 / 𝑷 20

355 37 14
                                    

ته اروم از لبای کوک جدا میشه و به قرمز شدن شون پوز خنده ای میزنه...

کوک : هیونگ درد گرفت( لحن بچه گونه )

ته لیسی به لباش میزنه و میگه خب خوش مزه بودن دیگه...
کوک:خوب منم یچی میخوام(با حالت کیوت)
ته : چی کوکو؟
کوک:گردنت
ته : یایا بقیه میفهمن
کوک:لطفا
ته : باشه

و یقیه پیرنش رو باز میکنه و میاد سمت کوک
ته روی تخت دراز میکشه و کوک رو روی دلش میشونه و کوک سرش رو میبره توی گردنش و اروم اروم گردنش رو مک میزنه
ته : ای کوک اروم تررر اهه
کوک:نوچ  و دوباره انجام میده
بعد یه ربع وقتی از مک زدن گردن ته خسته شد اروم ازش جدا شد و روش خوابید و ته هم بغلش کرد
نامجون میاد تو اتاق:بچه... دارید چیکار میکنید؟؟(یکم بلند)
کوک بولیز تنش نبود تهیونگم بولیزش باز بود گردنش مارک اری خلاصه
ته و کوک سریع از هم جدا میشن روی تخت میشینن:هیچی
ته:فقط بغلش کرده بودم
نامجون : هیچی؟ گردن ته چیشده؟ و کوک لب چی شده؟
ته:گردنم هیچیش نیست بابا به سمته راستم زیاد خوابیدم اینطوری شده کوک لبش زخم شده بخاطر همین
نامجون که میدونست یه غلطی کردن با گفتن یه هوم از اتاق میاد بیرون
کوک:بابا فهمید؟
ته : نمد دونم والا امید وارم نفهمیده باشه( ساری ول فهمیده ☻☻ )
کوک:بیا بریم بیرون پیشه اپا
ته : باشه...

بعد میره به گردنش کرم میزنه و پیرن استین دار میپوشه و با کوک از اتاق میرن بیرون...
نامجون به ته و کوک نگاه بدی و ترسناکی میندازه
ته کوک تا جای که تونستن از بابا شون دور موندن تا نگاه کشنده بابا شون نکشته شون
جین:نامجون چرا اینطوری نگاه میکنی بهشون؟؟
نامجون : هیچ فقط یه شکی دارم که امیدوارم درست نباشع
جین:چه شکی؟
نامجون : هیچی عزیزم هیچ...

بعد میاد سمت جین و براید بغلش میکنه و میبرتش تو اتاق...
تهیونگ:باباااااااا
نامجون : بلههههههه
ته:میشه بیای؟
نامجون اروم جینو میزاره رو تخت و پیشونیش رو میبوسه و از اتاق میره بیرون
ته میاد دسته نامجون رو میگیره میبره تو اتاقش:بابا منو کوک کاری نکردیم
نامجون ابروی بالا میندازه و میگه : دیکته بگو دقیقا چه گوهی خوردید
ته:هیجی واقعا فقط همو بغل کرده بودیم
نامجون : باشه من خرم
ته سرش رو میندازه پایین:خوب.... بوسیدمش
نامجون : همین!
ته:با کوک گردنم رو مارک کرد
نامجون : برا چی؟
ته:نمیدونم
نامجون : نمیدونی ها!
ته:بابا باور کن ما کارای دیگه‌ای نمیکنیم
نامجون : مطمعن؟
ته سرشو تکون میده
نامجون : باشه ولی جلوی جین اینکارا رو نکنید
ته:باشه
ته:جیمین... واقعا سهون رو دوست داره؟
نامجون : تو از کجا فهمیدی!
ته:صداتون رو شندیدم
نامجون : اها اره دوسش داره
ته:یعنی جیمین بغلش میکنه یا میبوستش؟؟ (یکم ناراحت)
نامجون : هوم شاید
ته:نمیشه نره؟؟
نامجون : کجا نره؟
ته:پیشه سهون
نامجون : تصمیم با خودشه
ته:باشه
ته خودشو تو بغله نامجون میندازه و سرش رو توی سینش فشار میده
نامجون : انگار یکی دوست نداره داداش از اینجا برع
ته:جیمین فقط ماله منه نمیخوام بره(بغض)
نامجون : ولی اون یکی دیگه رو دوست داره ته
ته:نمیخوام دوست داشته باشه
ته:نمیخوام جیمین بره
نامجون : اون زندانیه تو نیست ته
ته:من نگفتم زندانی باشه من نمیخوام بره فقط(دیگه گریش میگیره و دماغش رو میکشه بالا)
نامجون پسرش رو بغل میکنه و میگه : اون تا ادب پیش تو نمیمونه ته...بزار هر جای که میخواد بره کاری نکن ازت متنفر شه
ته:من برادره بدیم؟
نامجون : نع کی گفته؟
ته:دوستام... بهم گفتن تو بدترین برادره دنیایی(گریه(
نامجون : گوه خوردن...
ته:ولی راست میگن اگر... اگر برادره خوبی بودم انقدر ازم فرار نمیکردن
و از نامجون جدا میشه میره داخله حموم و درو قفل میکنه
نامجون میره پشت در حموم و میگه : ته....
ته:میشه... بری بیرون
نامجون : یک ساعت دیگه اماده شو بریم بیرون باهات کار دارم
ته:با... باشه
نامجون بعد از حرف ته از اتاق میره بیرون و میره تو اتاق خودشو جین
ته:1 ساعت بعد میاد بیرون و لباساش رو میپوشه و انقدر که گریه کرده چشاش قرمز شده
ته:بابا
نامجون از بغل میاد بیرون و به چشمای بستش بوسه ارومی میزنه و بعد از پوشیدن لباسش از اتاق میاد بیرون...
نامجون : برو تو ماشین الان میام
ته:باشه از خونه اومدم بیرون و رفتم سواره ماشین شدم و منتظر شدم بابا بیاد
ته: واقعا حالم خوب نیست من جیمین رو دوست دارم نمیخوام نمیخوام بره با اینکه سهون رو دوست دارم مشکلی ندارم فقط دردم اینکه بره من نمیخوام بره همه فکر می کنن من ادمه بدیم ولی من اینطوری نیستم من نمیدونم
ته دوباره گریش میگیره و با دستاش صورتش رو میپوشونه و گریه میکنه
ار خودم بدم میاد(گریه)
ته بعده چند دقیقه گریش قطع میشه و ساکت میشه و زانوش رو بغل میکنه







♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

گند زدن نمیتونن جمش کنن 😂🤣

عااااا ته ته عاشقمووووووووو 🥲💔

شرط اپ پارت بعدی :

ووت همه پارتا بالای 20 تا باشه ♥⭐
( بیشتر پارتا بیست یا بالای بیست هست بقیه رو برسونید )

موفق باشید ♥♥♥♥♥🦭

  𝚔𝚒𝚖 𝚏𝚊𝚖𝚒𝚕𝚢 ❤️ 2Where stories live. Discover now