𝑺 2 / 𝑷 14

342 27 10
                                    

نامجون:بلند شدم و هونگی رو بغل کردم و گذاشتمش روی سر جاش که بخوابه
من باید برم یجای ممکنه یکم طول بکشه
همه : باشع
نامجون میره یه لباس سیک میپوشه و میره بیرون
نامجون رفتم سمت شرکت امروز بیشتر همیشه خوشحال بود و میخند
منشی : سلام اقای کیم خوش اومدید
نامجون : سلام ممنون...تو این یک هفته که نبودم همه چی مرتب بود؟....

منشی : بله نگران نباشید ولی از چندتا شرکت خارجی درخواست همکاری اومده
نامجون:خوب خوبه به سهون بگو بهشون رسیدگی کنه
سهون دوست نامجونه
منشی : ببخشید که اینو میگم ولی اقای کیم سهون چند روزه نیستن....

نامجون : ا..اره گفت مرخصی میخواد باشه خودم رسیده گی میکنم ممنون
منشی تعظیم میکنه و میره
جین:بعد اینکه نامجون رفت حالت تهوع بهم دست داد اروم جوری که بقیه نفهمن رفتم توی حموم و بالا اوردم هرچی خودمو نخورده بودم خسته دستو صورتم رو شستم شستم و روی تخت نشستم من وقتی حامله میشم اینطوریم یتدم افتاد که منو نامجون از جلوگیری اسفاده نکردیم سریع رفتم داخل کشو یدونه بیبی چک برداشتم و ازش استفاده با جوابی که دیدم خیلی شوک شوم هم خوشحال باید به نامجون بگم خندیدم و بیبی چک رو یجا قایم کردم و رفتم پایین
(1 شب)
راوی:همه خوتب بودن به غیر جین میدونست نامجون دیر میاد پس منتظر مونده بود و خوشحال خودشو بین پتو پیجونده بود و یه لبخند گنده روی صورتش بود
نامجون:خسته از شرکت اگمد زبون نفهما نفسم رو کلافه بیرون دادم دره خونه رو باز کردم دیدم بچه ها تو حال پیش هم خوابیدن و تو دلو روده همن بهشون خندیدم پس جین کجاست؟؟.. حتما تو اتاقه فکر کنم از دستم ناراحت شده رفنم تو سمت اتاق اروم درو بار کرد رفتم داخل دیدم جین به کیوت ترین حالت ممکن خودشو تو پتو قایم کرده بهش خندیدم فکر کردم خوابیده رفتم سمتش و سرش رو بوسیدم لباسام رو عوض کردم و اروم رفتم روی تخت و پتو رو روی خودم کشیدم و از پشت به نامجون چسبیدم
جین:بیدارم نامی
نامجون:ببخشید بیدارت کردم
جین:نه بیدارم نکردی

نامجون:لبم روی لبش گذاشتم گ اروم بوسیدمش و ازش جدا شدم

جین:نامجون

نامجون:جانم؟

جین:اممممم... هیچی بیخیالش

نامجون:بگو جین

جین:بعدا بهت میگم بخواب

نامجون:نمیدونم چرا ولی یه حسی بهم گفت کوتاه بیا منم کوتاه اومد
باشه شب بخیر جینی
و سرش رو بوسیدم دوتامون خوابیدم
(فردا صبح)
ته:از خواب بلند شدم دستو صگرتم رو شستم و یاوم اومد باید قرص کوک رو بدم از داخل کشو یدونه قرص برداشتم و از داخل یخچال اب اوردم کوک رو بیدار کردم که دیدم یونگی هیونگ داره نگامون میکنه

شوگا:با تعجب به ته و کوک نگاه کردم
این چیه؟؟

ته:عاممم هیچی هیچی این ویتامیناشه باید بخوره

  𝚔𝚒𝚖 𝚏𝚊𝚖𝚒𝚕𝚢 ❤️ 2Where stories live. Discover now