•❥ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 27

225 58 1
                                    

- سهون... باید از اینجا برم... پیدام کرده... پارک چانیول... پیدام کرده.

بلافاصله لحن عصبی سهون توی گوشش پیچید و بکهیون با شنیدن صداش عصبی لبش رو به دندون گرفت.

+ چی؟ اون عوضی اونجاست؟

درحالی‌که چشماش رو میبست و با دست لرزونش به موهاش چنگ میزد نالید:

- نه... من...‌ نمیدونم... نمیدونم باید چی‌کار کنم.

لحن سردرگم و لرزش صداش به وضوح وضعیتش رو نشون میدادن و سهون این بار نفس عمیقی کشید، با تصور اینکه پارک چانیول بعد از تمام این اتفاقات جلوی بکهیون ظاهر بشه فکش رو عصبی فشرد با این‌حال سعی کرد لحنش کمی بکهیون رو آروم کنه.

+ آروم باش بک... همونجا بمون به افرادم میگم بیارنت اینجا.

تماس به سرعت قطع شد و بکهیون درحالی‌که به اطرافش نگاه میکرد سعی کرد لرزش قلبش رو ناديده بگیره.

برخلاف منطقش که فریاد میزد باید فرار کنه چشماش بین جمعیت دنبال مرد قدبلندی‌ میگشتن که دستاش رو برای به آغوش‌کشیدنش باز کنه.

جسم ضعیف و خسته‌ش رو بین بازوهاش بگیره و بکهیون بتونه بغضی که تمام روزهای گذشته به سختی جلوش رو گرفته بود آزاد کنه.

شاید هم باید بهش التماس میکرد دوباره بکهیون رو به خونه ببره و این بار زندانیش کنه، حتی اگه قرار بود تا ابد به زنی دیگه عشق بده بکهیون رو توی خونه‌ی سرد و تاریکشون زندانی کنه و در ازای تمام قلبی که خاکستر کرده بود فقط بوسه‌های هر روز صبحشون رو بهش برگردونه.

حتما میفهمید خوب غذا نمیخوره و چقدر لاغر شده.

نکنه زخم انگشتاش رو میدید؟

اون‌وقت بکهیون باید بچگانه برای مخفی کردن انگشتای زخمیش تلاش میکرد، تلاشی که احتمالا مثل همیشه بی‌نتیجه میموند و اون مرد فقط با نگاه کردن به چشماش اتفاقات تمام روزهای گذشته رو می‌فهمید.

میگفت بکهیون ناامیدش کرده و این وضعیت مناسب زیبای قدرتمندش نیست و بکهیون گریه میکرد و میگفت برای اینکه جای زخماش باقی میمونن متأسفه.

ددیش چسب زخم‌ها رو با اخم باز میکرد و میگفت نباید نگران همچین چیز مسخره‌ای باشه چون بکهیون هنوز هم زیباترین دستای این دنیا رو داره، زخماش رو میبوسید و میگفت اجازه نمیده جای هیچ زخمی روی بدن پسر وکیل پارک باقی بمونه.

با دیدن اشکاش باز هم بغلش میکرد تا بکهیون توی آغوش بزرگش اشک بریزه و بگه هرشب قبل از بستن چشماش آرزو میکرده تا صبح توی یکی از روزهای هفده سالگیش چشماش رو باز کنه، بین گریه‌هاش بگه کابوسی طولانی دیده و ددیش برای اینکه مثل بچه‌ها به‌خاطر یک کابوس اشک میریزه تنبیهش کنه.

Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 2]Where stories live. Discover now