Chapter 11B

33 13 22
                                    

×نیازی به شما ندارم!

جِیم دست به سینه اعتراض می‌کنه.

+آره البته، اما فکر نمیکنی بهتره ما رو کنار خودت داشته باشی؟

پسر حین فکر کردن کمی اخم می‌کنه اما در آخر سرش رو به نشانه تایید تکون میده.

×آره

تهیونگ روی صفحه، کلمه کودک آزاری رو می‌نویسه و چند بار دورش خط می‌کشه. الکل مثل یه طاعونه.

+گفتی پدرت مشروب میخورد؟

جونگکوک جهت اطمینان می‌پرسه و افسار بازجویی رو به دست میگیره.

×درست مثل یه ماهی لعنتی،کارآگاه.

پدر الکلی نوشته و دورش خط کشیده میشه.

+می‌دونی اون شب کجا رفته بود؟

×۲۴ ساعته توی اون مغازه‌ی گوشه خیابون بود.

بعدا اونجا هم میرن.

تهیونگ فکر می‌کنه سوال احمقانه‌ای باشه اما میپرستش.

_کسی هست که به خون پدرت تشنه بوده باشه؟

×هیچکس از یه همسایه الکلی بی اعصاب خوشش نمیاد.

_منطقیه.

تهیونگ دلیلش رو میپذیره.

_ممکنه کسی بیشتر از بقیه از پدرت بدش بیاد؟

×خب یه آدم عجیب غریبی هست. سه بار اینجا اومد و با چکش به در و دیوار کوبید. فکر کنم فرانسیس بهش پول زیادی بدهکار بود.

دیگه حتی بهش پدر هم نمیگه بلکه فرانسیس صداش می‌کنه.

_اسمشو می‌دونی؟ مشخصاتی داری؟

×دنبال Byron بگردین.قدش بلنده، چاقه و کت چرم میپوشه. قیافشو فقط یه بار دیدم اما صدای بمشو دوباره شنیدم. آدم خوش برخوردی نبود.

تهیونگ دوباره همه چیز رو می‌نویسه.

_این تیپ آدمها رو میشناسم.

کت چرم،شاید دوچرخه سوار هم هست! اگه طبق کلیشه ها باشه جور در میاد.

+فرانسیس کجا کار میکرد؟

جونگکوک بدون اینکه از واژه پدر استفاده کنه سوالش رو میپرسه. تهیونگ باید اعتراف کنه که حرکت خوبی بود.

×مکانیک بود. تعمیرگاهش زیاد از اینجا دور نیس.

جئون سرش رو بالا پایین می‌کنه و به تهیونگ خیره میشه. بدون اینکه کوچکترین تلاشی بکنه، آزاردهندس.

_به نظرم واسه امروز کافیه.

بعد از لحظه‌ای سکوت، تهیونگ اعلام می‌کنه.

_ما نمیتونیم تنهات بزاریم پس تا وقتی که جوابهارو پیدا نکردیم درخواست میکنم دو تا از همکارها بیان اینجا. اونا به خواهرت زنگ میزنن. مشکلی باهاش نداری جِیم؟

The Winds Of Chicago Where stories live. Discover now