_Jung soo_(2)

1.1K 147 24
                                    

با ارامش پیش خودش زمزمه کرد.

عکس اون پسر رو دیده بود، بچه تر از اونی بود که بخواد عضوی از تیم بشه اما خب تهیونگ جونش رو دوست داشت پس قصد فضولی کردن و نداشت!
با صدای همهمه‌ای که شد سرش رو بالا آورد.
با دیدن همون پسری که منتظرش بود اما الان داشت بین چندتا مرد هیکلی گنده کتک می‌خورد ابروش ناخودآگاه رفت بالا:

- اوه اون پسره...

با دیدن اینکه اونم داره اون مردا رو کتک میزنه پوزخند کوچیکی روی لبش شکل گرفت.

انگاری که فیلم مورد علاقش‌رو با ژانر دلبخواهش پیدا کرده باشه با اشتیاق داشت از دعوایی که هر لحظه شدت می‌گرفت لذت میبرد؛

ولی خب نامردی بود، نبود؟!

آخه یک نفر به پنج نفر؟!
اونم در برابر یه پسر کوچولو...

تمام اینا عقیده ذهن تهیونگ بود و خب پس باید دست به کار میشد:

-چرا داره مثل این فیلمای هندی فاکی میشه؟، کلیشه‌ی همیشگی...

کتش رو در آورد؛ چاقوش رو از جیبیش بیرون کشید و طبق عادت همیشگیش توی دستش چرخوند.
پک محکمی به سیگار گوشه لبش زد و به سمت معرکه‌ای که وسط اون محل به درد نخور راه افتاده بود، قدم برداشت.
با متوجه شدن حضور تهیونگ توسط یکی از همون مردایی که به جون اون پسر بیچاره افتاده بودن، با صدا زدن هم دستاش همه لحظه‌ای دست از کتک زدن پسری که همین الآنم تقریبا روی زمین افتاده بود و چیزی تا مرز بیهوشیش نمونده بود، برداشتن:

- شما همیشه کارتون توی این خراب شده همینه؟!

مرد هیکلی که عرق تمام بدنش رو خیس کرده بود و تتو های بازوش توی چشم بود قدمی جلو اومد:

- گیریم که باشه به تو چه بچه خوشگل؟

تهیونگ پوزخندی زد با آرامش پک‌ دیگه‌ای از سیگار برگش گرفت:

- چرا میزنیدش؟

- وکیل وصیشی؟

- گیریم که باشم.

- این هرزه هیچکس و نداره چه برسه به وکیل وصی مث تو، زیادی خوبی براش!

تهیونگ که از لفظ " هرزه" خوشش نیومده بود با اخمایی در هم پرسید:

- اصل مطلب...

- بدهکاره!

- چقدر؟

بقیه اهالی محل که حالا انگاری نمایش جدیدی برای امروزشون پیدا کرده بودن دور اونا جمع شده بودن و نظاره گر حرفاشون بودن:

- میخوای بدهیش و بدی؟

- تو فک کن اره.

- یک ملیون وون.

تهیونگ با خونسردی دسته تراولی از جیبش در آورد دونه دونه تراولا رو روی زمین مینداخت و با صدای بلند میشمرد!

"JOKER"(جوکر)Where stories live. Discover now