"9"

570 157 236
                                    

خب، خوشبختانه تونسته بود به زور آلفایی که حالا متوجه شده بود اسم کوچیکش کیونگسو هستش، رو وادار کنه تا به پک ببرتش. مسیر یک چیزی حدود به دو ساعت طول کشید اما سهون‌ هنوز توی جلسه بود. در واقع این موضوع بنا به دلایلی خیلی خوشحالش میکرد. یک، اینکه الفا بعد از این جلسه طولانی راحت تر عصبی و کلافه میشه‌. دو، اینکه جونگین قرار بود جلوی افراد جلسه سهون‌ رو عصبی و کلافه کنه. به هرحال این اول خود آلفا بود که بدون مشورت با جونگین رابطه‌شون رو علنی کرده بود پس جونگین قرار بود به نوع خودش تلافی کنه.

اعتراف میکرد که به محض وارد شدن به فضای حکومتی و محافظت شده تا حدودی ترسید. منطقه ای که دمای  پایین تری از شهر داشت و سوز سرمایی که از درخت‌های پر قدمت و تنومند جنگل گذر میکردند استخون سوز بود. خونه‌‌ها اونجا  تعداد زیاد نه اما متراژ های بالایی داشتند و سمت شرقی بیشترین نگهبان رو به خودش اختصاص داده بود. یک جنگلی که بی انتها و البته ترسناک به نظر می‌رسید.
به محض ورودش به امارتی که حدس میزد متعلق به آلفای پک باشه و خروج از ماشین داخل حیاط بزرگ عمارت دو طبقه، ابتدا شاهد احترام گذاشتنشون به کیونگسو و بعد هم خودش شد. هرچند که نگهبان ها با نگاه هاش عجیبشون به هیچ عنوان به مذاق امگا خوش نمیومدن.

-چرا دارند بهم احترام میذارن؟

تقریبا آروم و درست نزدیک گوش الفا پرسید ولی کیونگسو با جوابی که با صدای بلند داد باعث شد نقشه‌ش برای داشتن یک مکالمه‌ی آروم لو بره.

-بوی آلفا رو از تو حس‌ می‌کنند. آلفا رایحه گذاریت کرده.

خب این چیزی بود که حتی خود جونگین هم متوجه‌ش نشده بود پس امگا حدس میزد سهون‌ محافظ های خونه‌ش رو چنان دقیق انتخاب کرده که هیچ رایحه‌ی مشکوکی به لطف شامه‌ی  قویشون از دستشون در نره.

یک اوه متعجب از دهانش خارج شده بود و حالا به لطف ترس اعتماد به نفس گذشته‌ش رو نداشت. با فاصله پشت سر کیونگسو راه افتاده بود و خواست تا رسیدن به ساختمون اصلی و طی کردن حیاط باز هم سکوت رو بشکنه.

-تو وظیفه‌ت اینجا چیه؟

-مشاور آلفام.

برای لحظه‌ای فکری از سر امگا گذشت که بلافاصله خودش رو بابتش سرزنش کرد. با خودش فکر کرد که یعنی این پسر  تمام این سالها نزدیک ترین فرد به سهون‌ بوده؟ اما در لحظه به خودش جواب داده بود که هیچ ربطی بهش نداره.

وارد عمارت شدن هم چیزی از ترسش کم نکرد. آب دهانش رو چنان محکم پایین فرستاد که باعث شد علاوه بر صدای تپش قبلش، صدای پایین فرستادن بزاقش هم آلفا رو متوجه‌ی ترسش بکنه.

-احمق برای چی ترسیدی؟ ندیدی حتی نگهبان ها ازت ترس داشتند چون رایحه‌ی آلفا رو داری؟ اینجا کسی قرار نیست هیچ طوره کاریت‌ داشته باشه.

ᴅʀɪꜱꜱᴏɴWhere stories live. Discover now