دومین مهمونی مشترکشون، مهمونی نسبتا لوکس تولد هجده سالگی فرزند یکی از اسپانسرهای جونگین و علاقمندان دنیای صنعت سرگرمی بود. فقط تعدادی سلبریتی محدود وجود داشت و بیشتر مهمانان رو پشت پردهی صنعت دربرگرفته بودند. در یک هتل لوکس که به خوبی نشون میداد تا چه اندازه صرفا برای یک تولد هزینه شده. زندگی غیر منصفانهی اشرافی و نابرابریهای واضحش.
سهون کنار امگاش و چند نفر از سهامداران کمپانی ایستاده بود و همزمان که به هم صحبتی های امگای هلوییش گوش میداد از شامپاینش مینوشید. چند روزی بود که حالا رابطهش با امگا بهتر شده بود و خبری از تیکه انداختنهای پسر بزرگتر نبود. جریان زندگی معمولی پیش میرفت و سعی میکرد تا از رو در رو شدن مادر بزرگ و امگاش تا حد امکان جلوگیری کنه.
آلفا با احساس سر رفتن جزئی حوصلهش و نیاز به رفتن به سرویس بهداشتی اروم توی گوش امگاش جملهی "الان برمیگردم عزیزم رو" زمزمه کرد و امگا، در جوابش با لبخند سری تکون داد.
انگشتهاش دور گیلاس شامپاینش عرق کرده بود و بعد از گذشت دقایق زیادی هنوز نتونسته بود حتی یک قطره از محتوای توی دستش رو وارد معدهش کنه.
-از زندگی متاهلی لذت میبری کایشی؟
-کانگ مینشی.
کانگ مین یکی از بهترین میکاپ ارتیست هایی بود که جونگین باهاش همکاری داشته بود و رفتارهای معذب کنندهی آلفا همیشه باعث شده بود تا جونگین فاصلهش رو باهاش حفظ کنه. و حالا که با نزدیک شدن کانگ مین بحثی که با چندتا از همکارهاش داشت شکسته شده بود و الفاش در حال حاضر ازش دور بود پس جونگین معذب شد.
-دلم برای دیدنت تنگ شده بود، صبر نداشتم تا برای پروژهی بعدی که سهشنبهی همین هفتهست دوباره باهات همکاری کنم.
جونگین معذب خندید و اینبار سعی کرد بر خلاف احساس ناراحتی معدهش کمی از نوشیدنیش رو بنوشه.
-قطعا همکاری با شما سعادت بزرگیه.
بدون ایجاد ارتباط چشمی با لبخندی که مصنوعی بودنش حتی سهون رو از دور هم متوجه کرده بود جوابش رو داد و به محض چشم تو چشم شدن با آلفاش احساس کرد که بار سنگینی از دوشش برداشته شده. کانگ مین رایحهی خودش رو آزاد کرده بود که این هم جونگین رو معذب میکرد و هم الفایی که درحال نزدیک شدن بود رو عصبانی.
آلفای نزدیک شده به محض رسیدن به امگاش به نشانهی مالکیت دستش رو دور کمر امگا حلقه کرد. اخم ریزش عصبانیتش رو لو میداد ولی با اینحال ملایمت لحنش رو حفظ کرد.
-بیبی؟
جونگین سرش رو به نشونهی اینکه مشکلی پیش نیومده کوتاه تکون داد و کانگ مین با احساس نادیده گرفته شدن گلویی صاف کرد و پهن خندید.
YOU ARE READING
ᴅʀɪꜱꜱᴏɴ
Fanfiction«کامل شده» کاپل اصلی: سکای کاپل فرعی: چانبک (ورس) ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، درام، اسمات. "تو گوشم زمزمه کردیو گفتی هیچچیز تو دبیرستان تا ابد باقی نمیمونه. گفتم حتی تو؟ خندیدی و گفتی حتی من. ولی وقتی نگاهم به خنده هات بود، سخت بود توجه کردن به...