"میخوای با هم یه چیزی بخوریم؟" ییشینگ پیشنهاد داد. "هوم؟ به هرحال یه دورانی با هم بودیم..." نگاهی به افراد همراه آیدل انداخت. "اوه، دو کیونگسو... بزرگ شدی." با دیدن سهون اخم کرد. اون رو نمیشناخت. "نکنه اون سگ جدیدته؟"
جونمیون یقه ییشینگ رو گرفت. "دهنتو ببند! حق نداری بهش توهینی کنی!"
"اوه..." خندید. "هیچوقت اینطوری هوامو نداشتی..." چونهی پسر رو لمس کرد. "یاد گرفتی چطور باید با مردی که حاضر شده باهات قرار بذاره رفتار کنی. آفرین."
دستهای جونمیون یقه پسر رو رها کردن و جونمیون به عقب رفت. "من همیشه باهات خوب بودم. تو بودی که یهو باهام سرد شدی! تو بودی که جوری رفتار کردی که انگار اضافیم و بعدم با اون دخترهی آشغال ریختی رو هم!" فریاد زد. "ازت بدم میاد!"
"هیس... هیونگ، آروم باش... صداتو پایین بیار مردم میشنون." کیونگسو نگاهی به دوروبر انداخت. "اگه میخواید این بحثو ادامه بدید بهتره بریم داخل بشینیم، هوم؟" پسرخالهش رو به آرومی داخل رستوران هدایت کرد. "تو هم برو داخل، لی!"
پسر پشت چشمی نازک کرد و به دنبال آیدل وارد رستوران شد.
کیونگسو میخواست همراهشون بره که سهون دستش رو گرفت و اون رو به سمتی کشید. "قضیه چیه؟ کامل بگو! اون کیه؟ اینجا چی میخواد؟ چطوری باعث شده میون من تو دردسر بیوفته؟!"
"عرضم به حضورتون که..." دستهاش رو توی جیب کاپشن مشکی رنگش گذاشت. "قبل از اینکه هیونگ بشه میونِ جنابعالی، میونِ اوشون بوده..."
سهون اخم کرد. "میخوای حرصم بدی؟"
"نه والا..." با شیطنت جواب داد، به عنوان یه خبرنگار میدونست از کجا باید یه گزارش رو شروع کنه که گیرنده هدفش حسابی قاطی کنه. "خب دوستپسرش بوده دیگه-"
"کی هست؟ این ییشینگ یا لی؟"
"سلبریتی چینیه. اسم خودش ییشینگه و اسم استیجش لی. اون و جونمیون توی یکی از این جشنوارههای بینالمللی آشنا شدن. خیلی وقته که میگذره از این قضیه... برای شش یا هفت سال پیشه حدودا..."
"خب؟ چجوری کاری کرد که گی بودن جونمیون بیوفته سر زبونا؟"
"خب... در واقع، ییشینگ و هیونگ داشتن خوب پیش میرفتن. عاشق هم بودن، حقیقتا جونمیون هیونگ خیلی دیوونهش بود، ولی ییشینگ یه دفعه تغییر کرد... میدیدم چطور برخورد میکنه باهاش. بیتوجهی میکرد، کاری میکرد احمق به نظر برسه، جواب پیاماشو دیر میداد، حرف هم میزد فقط مخرب و تند بود... رابطهشون یه جورایی سمی شده بود." سرش رو با افسوس و لبخندی تلخ تکون داد. "اما هیونگ کاملا کور شده بود. میگفت اگه اونجوری رفتار میکنه برای پیشرفتشه."
- ۷ سال پیش
"موهام خوبه به نظرت؟"
کیونگسو نفس عمیقی کشید. "برای چه دلیل بی منطقی یه دفعه موهاتو شرابی کردی؟! دو ماه دیگه گروهتون کامبک داره بدبخت، مگه نگفتی باید موهاتو قهوهای رنگ کنی؟!"
YOU ARE READING
Fatal Comments
Fanfictionکیم جونمیون، آیدلی که بعد از دیسبندی گروهش به بازیگری و کارهای سولو مشغول شده، یکی از منفورترین سلبریتیهای کرهاست. با این حال، زندگیش به دلیل وجود اوه سهون، یه کارآگاه که توی بخش جنایی اداره پلیس کار میکنه، اونقدرها هم بد نیست. ولی ماجرا از اون جا...