16. خائن؟

92 23 89
                                    

سولگی در حالی که به سمت میز سهون می‌رفت، جواب کالبدشکافی رو از توی موبایلش نگاه میکرد. "دو روز از مرگش گذشته بود که جسد پیدا شده." از روی فایل جواب خوند. "خب... بیا." گوشی رو روی میز سهون گذاشت و به میز تکیه داد. "ساعت دختره روی سه و بیست دقیقه خواب رفته، یعنی توی اون حوالی بوده که افتاده تو آب."

"ولی... شب بوده یا بعد از ظهر؟"

"قطعا شب بود. چون چک کردم توی روز، اون ساعت توی قطار بوده." سولگی به آرومی جواب جونگین رو داد. "واقعا نمیدونم باید چیکار کنیم‌. نمیتونیم نیرو‌هامون رو سرگردون کوچه و خیابون کنیم که مراقب دیگران باشیم... تازه، این لی هانا اهل بوسان بود، اصلا توی سئول چیکار میکرد؟ همه چیز غیرقابل پیش‌بینی شده!"

"گفته بودن که اومده بود به چند تا از رستوران‌های سئول سر بزنه، یوتیوبره دیگه." جونگین گفت و نفس عمیقی کشید. "جنی طرفدارش بود، یه جوری گریه میکنه انگار کس و کارش مرده."

"طرفدار هیتر جونمیون اوپا بود؟" سولگی با عصبانیت پرسید. "اینم از دوست‌دختر پولدار و لوسش..." زمزمه کرد.

"چی گفتی؟" جونگین پرسید.

"به تو چه؟" سولگی جواب داد. سهون که تا اون مدت ساکت بود و به صفحه مانیتورش خیره شده بود، یک دفعه به سمت کیبورد خیز برداشت. "وای ترسیدم، اوه سهون! چته؟!" سولگی کمی کنار رفت و به صفحه نمایش نگاه کرد. "چی رو سرچ میکنی؟"

"آدرس یه جایی که باید برم..." بعد دیدن سایت بلند شد. "هان جیسونگ، لوکیشن رو برام بفرست، زود!" از اتاق خارج شد.

"بله قربان!"

سولگی به اسم سایتی که چک کرده بود نگاه کرد و با ترس به دوستش خیره شد. "جونگین، بجنب باهاش برو! داره میره شرکت اون سلبریتی چینی!"

"چی؟" جونگین کتش رو برداشت و پشت سرش دوید.

◇◇◇

"میخوای چیکار کنی؟" جونگین همزمان با دوستش وارد آسانسور ساختمون شد. "اوه سهون، جوابمو بده!"

"بازجویی!" بعد انتخاب طبقه، جواب داد. "البته در پوشش صحبت و گفتگو."

"منظورت چیه؟ اینکار درست نیست، غیر قانونیه!"

"غیر قانونی؟" سهون با چهره‌ی عصبانی به همکارش نگاه کرد. هیچ چیز نمیتونست تصمیم اون چهره رو تغییر بده، پس سعی کرد که سکوت کنه. "فقط ساکت بیرون منتظر بمون." بعد باز شدن درهای آسانسور، خارج شد. "ببخشید خانم، میتونید کمکم کنید؟" بعد ورود به شرکت، از دختر منشی پرسید. "دفتر مدیریت کجاست‌؟"

"آخرین دفتر راهرو، ولی رئیس هنوز تشریف نیاوردن." دختر جواب داد. "چه کاری داشتید؟"

"میخوام رئیس شرکت رو ببینم. اون... ییش... ییشینگ؟" به جونگین نگاه کرد و اون هم با سرش تایید کرد. "آره."

Fatal CommentsWhere stories live. Discover now