پارت نه
_وونسو؟
امگا با خشم و رایحه ی نعنایی که هر لحظه تلخ تر میشد مرد رو صدا زد که بتا با آرامش جواب داد: بله؟
_جعبه سیگار من کدوم گوریه؟
_توی کلاب سیگار ممنوعه.
وونسو با خونسردی گفت و دوباره مشغول وارد کردن حسابها به سیستم شد.
جیمین چنگی به موهاش زد: دارم دیوونه میشم. پس جهووک کدوم گوریه؟ من دیگه از پس اداره مالیات بر نمیام و این برای یه کلاب کوفتی زیادیه.
_چرا به نامجون نمیگی؟
وونسو بدون اینکه نگاهش رو از صفحهی مقابلش بگیره گفت و با پیچیدن رایحهی تلخ و تند جیمین داخل بینیش از گوشهی چشم به پسر خیره شد: میدونی که... بخاطر کارش زیاد توی اداره آشنا داره.
_کیم نامجون با قدرتی که داره میتونست لی رو جوری آروم کنه که من مجبور نشم برم اونجا و جلوش سر خم کنم ولی اون تا وقتی چیزی براش سود نداشته باشه انجامش نمیده. منم قرار نیست بهش التماس کنم که کمکم کنه فقط صبر میکنم تا جهووک برگرده. (دقت کردید چقدر از اسمای جه دار خوشم میاد زیاد استفاده میکنم؟)
مرد آهی کشید و سر تکون داد.
خودش هم میدونست سر و کله زدن با کیم نامجون چندان کار آسونی نیست و اون مرد تا وقتی جیمین واقعا التماس نکنه حاضر به کمک نمیشه چون هیچوقت از ورود جیمین به پک راضی نبود و دیدن هر شکست جیمین خوشحالش میکرد.
هنوز دقیقه ای از غرق شدن دوبارهشون توی کار نگذشته بود که در اتاق بدون اجازه باز شد و یکی از آلفاهایی که پایین مسئول سرگرم کردن مشتری ها بود وارد شد.
به جیمین نزدیک شد و کنارش ایستاد.
بی اهمیت به حضور وونسو شات ودکایی که دستش بود جلوی جیمین گذاشت و با نیشخند گفت: شین سونهو اینجاست.
امگا ابرویی بالا انداخت و صندلیش رو عقب کشید.
بالاخره فرصتی که مدت ها بود دنبالش میگشت گیر آورده بود.
کشوی میزش رو باز کرد و در حالی کل عطر گرون قیمت رایحهی شکوفه ای که داخلش نگه میداشت بیرون می آورد گفت: به پسرا بگو اگر بتونم معامله رو جور کنم حقوق این ماه همتون دوبرابره.
وونسو دست به سینه نشست: داری چیکار میکنی؟
_میخوام امشب با شین سونهو برم خونهاش.
در عطر رو باز کرد و در حالی که سعی داشت با بوی اون رایحهی خودش رو بپوشونه ادامه داد: آلفاها از بوی گل خوششون میاد.
عطر رو داخل کشو برگردوند و شات وودکا رو با اضطراب سر کشید.
لبخندی روی لبش نشوند و با دادن شات خالی به پسری که هنوز کنارش ایستاده بود سمت در رفت: بقیهی کارا رو خودت انجام بده فردا گزارششو میخوام.
YOU ARE READING
𝐌𝐚𝐫𝐨𝐨𝐧 𝐞𝐲𝐞𝐬 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧
Fanfictionامگای دیوانهی پک شمالی، قوی ترین پک کشور که با وجود وظیفهی محافظت از مرز به خوبی پک رو هم اداره میکنه و امن ترین محیط رو برای شهروندانش به وجود آورده با این وجود امگایی که برای لیدر پک کار میکنه با هر قدمی که برمیداره سبب ترس بقیه میشه و رایحهی ش...