صدای موسیقی خیلی بلند بود و چراغا نور خیلی کمی داشتن.
سعی کردم که اینو به هری بگم اما اون فقط سرشو تکون داد و به من نزدیک تر شد.با اینکه سینه هامون مثه بینی هامون همدیگرو لمس میکردن من اونو خیلی دور احساس نمی کردم. وقتی بهش نگاه کردم میدونستم اون تو یه دنیای دیگس.
هری واقعا اون جور آدمی نبود.اون از اوناش بود ک ترجیح میداد در حال زندگی کنه.اون رویاپردازی نمی کرد و از اینکه من رویاپردازی می کردم متنفر بود.
اون نمی فهمید چرا من دنیای فانتزی رو بیشتر از دنیای واقعی دوست دارم.میون هر آهنگی که التون جان داشت می خوند فریاد کشیدم "میشه فقط صحبت کنیم؟"
سعی کردم که هری رو مجبور کنم ب زمین برگرده. (کاری کنه هری بهش گوش بده)"درمورد چی صحبت کنیم؟" هری جوابمو داد و دست چپش رو به کمرم چسبوند در حالی که داشت گونمو لمس میکرد و بهم نگاه میکرد. سعی نکن منو بپیچونی و حواسمو پرت کنی استایلز. هیچ فایدهای نداره.
"میدونی چیه؟"من سرش داد زدم.
"سرطان، هری تو سرطان داری!"
اون غرید و چشاشو چرخوند جوری که انگار من بچه ترین انسان دنیا بودم. من خودمو ازش جدا کردم و تا جایی که میشد ازش دور شدم.
چطور جرات میکنه از چیزی مثل این انقد راحت بگذره؟اون توی مرحلهی آخر سرطانِ کولونه. اون قرار بود بمیره! واقعا میفهمید که داشت چه اتفاقی واسش میافتاد؟
"خب و؟" هری نفس عمیق کشید و بلند شد. دستاش رو به حالت پرسشی دراورد.
لبمو گاز گرفتم و تمام حرفای وحشتناکی رو که میخواستم به سمتش پرت کنمو قورت دادم.
گاد، چیزای زیادی بود که میخواستم بهش بگم. {ای کاش بعضی از اینارو بهش میگفتم شاید کمی جدی گرفتمو اون برای درمان رفته و کمی طولانی تر زنده میموند. کی میدونه؟}
به جای گفتن چیزی ب گوشهی اتاق رفتمو چراغ رو روشن کردم و اسپیکرمو از برق دراوردم. اتاق نشیمن گرمتر شد وقتی چراغارو روشن کردم و انگار چراغا باعث میشدن که گرمای کمی توی فضا پخش شه و این دلنشین نبود.
هری درست وسط اتاق ایستاده بود.اون میخواست یه قرار ساده و اروم با هم داشته باشیم درست بعد از اینکه بهم گفت که سرطان کولون داره.
من اولش فکر کردم داره شوخی میکنه. منظورم اینه که، سرطان کولون؟ واقعا؟ هری قطعا میتونست راجبش شوخی کنه. هری و نایل و لیام همیشه راجب کون و روده و کولون و این مدل چیزا با هم شوخی میکردن. با این حال، معلوم بود که اینم میتونه یه جوک باشه واسش.
درواقع من خندیدم موقعی که اینو بهم گفت. "گاد، هری، سرطلان کولون؟" سرمو تکون دادم.
![](https://img.wattpad.com/cover/103923791-288-k522396.jpg)
ČTEŠ
Play
Fanfikce" گربه كوچولو فقط كافيه دكمه ي پلي رو فشار بدي و بعدش همه چيو متوجه ميشي" -اچ (Harry Styles AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved @A_Long_Way_Down Translated By: @curlybaran & _pawn_