|17|

4.2K 587 214
                                    


سلام

تا تهدید میکنم کامنت میدین؟!
تهدید نکنم کامنت نمیدین؟ نذارین تهدید کنم باز!😐
....

لیام خودشو به اتاقش رسوند تا لباسشو عوض کنه شلوارشو دراورد و به گندی که توی سالن زده بود نگاه کرد ناخودآگاه زد زیر خنده یکی زد توی پیشونیش

این اولین بار بود که لیام همچین چیزایی رو تجربه میکرد،چیزای غیرمعمول و هیجانی!اینکه جلوی چشم هزاراتا سرباز ارضا بشی یا توی پادگان یه پسریو تو بغلت بگیری و بخوابی چیزی نبود که لیام انجام داده باشه!

با صدای زنگ موبایلش از فکر دراومد و با دیدن شماره ی کارولین اخم کرد

+الو؟

-سلام لیام حالت چطوره؟

+خوبم تو خوبی؟

در همینن حین در اتاق باز شد و زین اومد داخل لیام یه نگاه گذرا به زین که دم در ایستاده بود و نگاهش میکرد انداخت و نگاهشو ازش گرفت

-منم خوبم البته الان خوبم امروز صبح یکم خون ریزی کردم ولی الان خوبم

+دکتر رفتی؟تنها که نیستی؟

-آره رفتم دکتر نه مامانت هست

+خب خداروشکر ببخش که پیشت نیستم

زین با شنیدن این جمله چشماشو چرخوند و متوجه شد لیام فقط با یه باکسر اونجا ایستاد نمیدونست چی وادارش میکنه ولی اون نمیخواست لیام جلوی اون اینطوری عاشقانه با دوست دخترش حرف بزنه!

جلوتر رفت و شروع کرد به دراوردن شلوارش

(اینا همزمان داره اتفاق میوفته لخت شدن زین و حرف زدن لیام)

-عیبی نداره عزیزم به موقش جبران میکنی مگه نه؟

نگاه لیام روی بدن نیمه لخت زین میچرخید دست زین روی دکمه های پیراهنش رفت و دونه دونه باز کرد و توی چشمای لیام زل زد

+آ...آ...آره آره جبران میکنم

البته اگه موفق شم تمومش کنم! زین به لکنت لیام نیشخند زد و دستش رفت روی باکسرش

-چیزی شده؟

+نه...نه چیزی نیست

صداشو آورد پایین و لب زد:نکن!

زین انگشتای شصتشو روی کش باکسرش چرخوند و لب زد:چرا؟

-باشه اگه کار داری من میرم مراقب خودت باش

+توم مراقب باش دوست دارم بای

بدون این منتظر جواب بمونه قطع کرد

+حالت خوبه زین؟نشنیدی لویی گفت تو اتاقا دوربین هست؟

-مگه خواستم کاری بکنم؟ من فقط میخوام لباسامو عوض کنم!

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now