سلام 😍
شمارش معکوس شروع میشوووودوعده ما بعد از 150 تا
....
+مامان...
لیام دنبال مامانش دویید و کارن خیلی سریع توی ماشین نشست
هنوز شوکه بود و حس میکرد اشتباه دیده پسر کار درست کارن که حالا یه بچه هم داشت نمیتونست کسی باشه که با پسرا میخوابه درسته؟!
لیام هم توی ماشین نشست
+مامان ببین...
با بالا اومد دست کارن حرفاشو قطع کرد
-تو واقعا داشتی یه پسرو تو یه مکان عمومی میبوسیدی؟!
لیام سرشو تکون داد
-دلیل بهم زدنت با کارولین همین بود؟
لیام دوباره سرشو تکون داد و رد کرد
+توضیح بدم؟
-چه توضیحی داری که قانعم کنه که پسر من با پسرا نمیخوابه؟
+من با پسراا نمیخوابم مامان اون فقط زینه..فقط زین
-این فقط زین پسر نیست؟نکنه قراره تغییر جنسیت بده؟
+نه..اون پسره و این هیچ ربطی به جنسیت نداره
-اوه جدی؟ تمومش کن لیام این هرزه بازیو تمومش کن...برو و کارولین و برگردون برو سر زندگیت
+نه مامان اونی که باید تمومش کنه شمایی...دخالت کردن تو زندگی من مثل یه نوجوون دست و ما چلفتی رو تمومش کن...من رابطمو با زین بهم نمیزنم...خداحافظ
لیام پیاده شد و با عصبانیت درو کوبید
در باز شد و دوباره با حرص بسته شد زین سمتش برگشت
لیام اخم داشت و لبهاشو بهم فشار میداد-چی شد؟
+چی میخواستی بشه؟
زین شونه بالا انداخت
لیام دستاشو روی پیشونیش گذاشت و سرشو فشار داد و چشماشو بست...درد سر و صورتش باعث میشد دلش بخواد گریه کنه
-درد داری؟
صدای زین کمی لرزید دوست نداشت لیامو اینطوری ببینه
لیام سرشو تکون داد ولی چشماشو باز نکردزین دست لیامو گرفت و پشتشو بوسید
-آخ زین بمیره اگه نمیزدمت اینجوری نمیشد
زین لب مرز گریه بود لیام چشماشو باز کرد و نگاهش کرد چشمای زین غصه داشت و با دلسوزی نگاهش میکرد
دست زینو کشید و باعث شد زین توی بغلش بیوفته+زین بمیره لیام چیکار کنه؟لیامم میمیره...
زین مشت آرومی به شکمش زد: بحث خوبی نیست
![](https://img.wattpad.com/cover/136772346-288-k625338.jpg)
YOU ARE READING
Free Fall /Ziam~ By Atusa20
Fanfiction+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018