|57|

3K 475 209
                                    

سلام 😍
شمارش معکوس شروع میشوووود

وعده ما بعد از 150 تا

....

+مامان...

لیام دنبال مامانش دویید و کارن خیلی سریع توی ماشین نشست

هنوز شوکه بود و حس میکرد اشتباه دیده پسر کار درست کارن که حالا یه بچه هم داشت نمیتونست کسی باشه که با پسرا میخوابه درسته؟!

لیام هم توی ماشین نشست

+مامان ببین...

با بالا اومد دست کارن حرفاشو قطع کرد

-تو واقعا داشتی یه پسرو تو یه مکان عمومی میبوسیدی؟!

لیام سرشو تکون داد

-دلیل بهم زدنت با کارولین همین بود؟

لیام دوباره سرشو تکون داد و رد کرد

+توضیح بدم؟

-چه توضیحی داری که قانعم کنه که پسر من با پسرا نمیخوابه؟

+من با پسراا نمیخوابم مامان اون فقط زینه..فقط زین

-این فقط زین پسر نیست؟نکنه قراره تغییر جنسیت بده؟

+نه..اون پسره و این هیچ ربطی به جنسیت نداره

-اوه جدی؟ تمومش کن لیام این هرزه بازیو تمومش کن...برو و کارولین و برگردون برو سر زندگیت

+نه مامان اونی که باید تمومش کنه شمایی...دخالت کردن تو زندگی من مثل یه نوجوون دست و ما چلفتی رو تمومش کن...من رابطمو با زین بهم نمیزنم...خداحافظ

لیام پیاده شد و با عصبانیت درو کوبید

در باز شد و دوباره با حرص بسته شد زین سمتش برگشت
لیام اخم داشت و لبهاشو بهم فشار میداد

-چی شد؟

+چی میخواستی بشه؟

زین شونه بالا انداخت

لیام دستاشو روی پیشونیش گذاشت و سرشو فشار داد و چشماشو بست...درد سر و صورتش باعث میشد دلش بخواد گریه کنه

-درد داری؟

صدای زین کمی لرزید دوست نداشت لیامو اینطوری ببینه
لیام سرشو تکون داد ولی چشماشو باز نکرد

زین دست لیامو گرفت و پشتشو بوسید

-آخ زین بمیره اگه نمیزدمت اینجوری نمیشد

زین لب مرز گریه بود لیام چشماشو باز کرد و نگاهش کرد چشمای زین غصه داشت و با دلسوزی نگاهش میکرد
دست زینو کشید و باعث شد زین توی بغلش بیوفته

+زین بمیره لیام چیکار کنه؟لیامم میمیره...

زین مشت آرومی به شکمش زد: بحث خوبی نیست

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now