|56|

3.1K 506 218
                                    

سلام خوبید؟
پارت قبل خیلی کامنتا کم بود😐
نمیدونم چرا رتبه ی فری فال جای اینکه بره بالا میاد پایین 😑😑

این پارت به 150 نرسه بعدیو آپ نمیکنم

.....

با حس گرمای مطبوعی زیرش و بالا پایین شدن بدنش از خواب بلند شد

با لیام که با دهن باز خوابیده بود رو به رو شد آروم لبخند زد روی سینش بوسه ای گذاشت و نشست

-لی؟ تدی بر من؟ بیبی؟ نمیخوای بلند شی؟

لیام کمی تکون خورد و بیدار شد

+صبح بخیر

-صبح بخیر

هر دو بهم لبخند زدن چند ثانیه توی سکوت بهم خیره شدن

-پاشو تا تو دوش بگیری منم یه چی آماده میکنم بخوریم

زین سکوت دلنشین رو شکست

+تو دوش نمیگیری؟

-چرا ولی غذا خوردن تو مهم تره پاشو

لیام از جاش بلند شد و باکسرشو پوشید

-نظرم عوض شد من اینجوری راهم نمیتونم برم چسبناکم

+حموم باهم؟

لیام با نیشخند گفت و به زین نگاه کرد

زین خندید و شونه هاشو بالا انداخت: دوش دوتایی بدون سکس چون من چند وقت بود سکس نداشتم و الان درد دارم

+باشه میخوای بغلت کنم؟!

-نه خود میام

لیام پشت سر زین سمت حمام راه افتاد

~ من این تلو خریدم برای فردا قشنگه نه؟

-آره وای خداجون چه نازههه

کارولین آروم دور دهن شیری لونا رو پاک کرد و اون رو بلند کرد

-راستش شلی میخوام یکاری بکنم ولی مطمئن نیستم

~ چی؟

-میخوام زینو دعوت کنم تولد لونا شاید باعث بشه به هم برگردن

~زین؟همونی که لیام عاشقش بود؟

-آره

شلی چند لحظه مبهوت کارولین شد این دختر یا خیلی پاک بود یا خیلی دل ساده!

~تو میخوای اونا آشتی کنن؟!

-آره من نمیخوام لیامو رو اینطور ببینم هربار میبینمش دلم میشکنه! اون با من نمیتونه عشق بسازه پس باید خوشبخت باشه که من افسوس واقعی رو بخورم نه اینکه هرشب غصه بخورم چرا رابطه رو خراب کردم و لیامو تنهاتر کردم

~ ببینم تو فرشته ای چیزی هستی؟ دختر چرا انقدر ساده ای؟

کارولین حواسشو با بازی کردن با لونا پرت کرد تا بغضش نشکنه

Free Fall /Ziam~ By Atusa20Where stories live. Discover now