Face Off (Season 2) | Complete

Part 1

Couple : BoyXGirl,KookJin

Part 1

اضطراب داشت...چرا جواب موبایلشو نمیداد..نکنه بخاطر دیدن فیلم بلایی سر خودش بیاره..

لباشو با استرس می‌جوید و پشت هم تماس می‌گرفت..اما همون حرفای تکراری..

تهیونگ نگاهی به جین انداختو به سمت موبایلش رفت تا به شارژ بزنه :" نباید اون فیلمو میفرستادی.. تو که میدونی جونگکوک مریضه..ممکنه..

جین غرید:" بسههه ته...نمیتونم از استرس نفس بکشم..

تهیونگم نگران بود اما نمیخواست جو رو متشنج کنه:" جین..دیدی که مامانش گفت اومدن سئول...پس یعنی از دیشب که خاموشه اتفاقی نیافتاده..شاید ندیده..

جین آهي کشیدو دوباره تماس گرفت :" کل شبو بیدار بودمو زنگ زدم..آخه چطور میشه گوشیشو این همه مدت خاموش بذاره!

تهیونگ لباشو لیسیدو نزدیک تر شد تا کنارش بایسته.. ناچارا حرفی که سخت بودو به زبون آورد :" شاید..شاید نمیخواستن مزاحمی باشه..يعنی..من با هیونا هم دیشب تماس گرفتم..اونم خاموش بود..

جین با بغضی به تهیونگ که مضطربو ناراحت به نظر می‌رسید خیره شد..(هیونا..اونم خاموش بود..دیشب شب عروسیشون بودو..) با فشردن لبهاش نگاهشو به بیرون از پنجره کشید..حق با تهیونگ بود..چقدر خوش خیال بود که نگران حالش بود، درصورتی که هردو کنار هم خوشحال بودن..

تهیونگ دستشو روی شونه جین گذاشت :" میرم یه سر به خونه مامانش اینا بزنم،شاید اونجا بودن..فکرو خیال نکن!..زود برمیگردم

.....................

حرفی نمیزد...فقط نگاهش بهت زده بود..نمیدونست از کجا شروع کنه...چی بگه؟!..همه حرفاشو شنیده بود؟..زبونش بند اومده بودو جرات حرف زدن نداشت..

جونگکوک ناخواسته پوزخندی زد و نفسشو به سختی بیرون داد :" واو..

آب دهانشو به سختی فرو برد..هنوزم پشت مبل بود.. جونگکوک شکه شده بود..عجیب رفتار میکرد..ازش میترسید..

اینقدر شکه و متعجب بود که نمیدونست چیکار کنه..خم شد تا سوئیچو برداره..با لبخندی گوشه ی لبش بلند شد:" من..من اینهمه وقت..وای..باورم نمیشه..من..رو دست خوردم؟

با چشمای پر شده از اشک به هیونا چشم دوخت..دختر بیچاره میلرزید..اما اینقدر داغونو شکسته بود که حال هیچکس براش مهم نبود...

" منو..بازی دادی؟..تو..با احساسات من.."

جونگکوک به نظر آروم بود اما بغض و لرزش صداش قلب هیونا رو پاره میکرد..بالاخره یه قدم جلو اومد :" ج..جونگ..کوک..اش..اشتباه...میکنی..