season4_part4

2.9K 606 28
                                    

اول اینکه سلام :)
دوم اینکه بابت تاخیر ساری ._.
سوم اینکه سه تا پارت براتون اوردم ک خیلیم زیادن هر سه تاشون :)
چهارم اینکه وت بدید عمو ببینه *~*

اونشب پس از مدتها بعد چانیول به خونه رفت . 
چند ماهی میشد که خونه نشین شده بود و شب ها تو سالنمینشست منتظر میشد چانیول برگرده و بلاخره اون شب ، از حالت یه همسر خونه دار خارج شده بود . 

اونقدر از صبح دنبال کار های سفارش و استخدام دویده بود که بدنش کامل درد میکرد و حس میکرد یه کامیون گنده از روی کمرش رد شده .
چانیول روی مبل نشسته بود و با یه لبخند منتظر نگاش میکرد . 

"امروز چطور بود؟" 
همونجور که کفشش رو از پاش در میاورد نالید"خسته کننده" و بعد کفشش رو به کناری پرت کرد و لخ لخ کنان به سمت معشوقه قد بلندش رفت.  

چانیول با دستش به فضای خالی کنار خودش روی مبل اشاره کرد تا بره اونجا بشینه ولی اون به درخواستش اهمیت نداد و در عوض دقیقا به سمت خودش رفت و بعد از گذاشتن پاهاش دور پاهای مرد بزرگتر باسنش رو روی رونش گذاشت و سرش رو تو گردنش قایم کرد . 

"خستم" 
داشت دوست پسرش رو دعوت میکرد تا نازش رو بخره . 
صدای خنده اروم چانیول که تو گوشش پیچید دلش ضعف رفت . 

تموم روز کل خستگی هاش رو به خاطر این لحظه تحمل کرده بود . 
که بیاد و رو پاهای این مرد بشینه و اون هم بدون اینکه به روش بیاره دیگه یه مرد گنده شده و نباید انقد لوس باشه نازش رو بخره و براش بخنده . 

"چه کا..کارایی کردی؟" 
"میز و صندلیا رو چیدیم و چند تا ویتر استخدام کردم ، ولی یول.."
صداش که تحلیل رفت توجه دوست پسرش بیشتر از قبل جلب شد
 
"ولی چی بک؟چی شده؟" 
"به نظرت کارمون میگیره؟منظورم اینه که من هنوز هیچی تجربه ندارم ، هر چی یاد گرفتم از تو کلاسا بوده و میترسم تنهایی یه کافه رو اداره کنم ، اگه موفق نشم چی؟"
بلاخره داشت استرسش رو خالی میکرد . 

از همون اولی که افتتاح کافش تایید شده بود ، استرس گرفته بود و اون تا اون لحظه اصلا ازش چیزی نگفته بود . 
یه جورایی میخواست به دوست پسر موفقش نشون بده اون هم میتونه ، اون هم یه روز موفق میشه ولی همین موضوع هم استرسش رو بیشتر میکرد . 

اگه چانیول بعد از یکم زندگی با اون میفهمید سطح خودش خیلی بالاتر از اونه چی؟ 
شاید نباید کارش تو شرکت رو ول میکرد . 

"اوه عزیزم "لحن پر از محبت مرد بزرگتر باعث شد بغ کنه . 

"همچین اتفاقی نمیفته ، ممکنه یکم طول بکشه تا موفق بشی به هر حال هنوز اول راهی .. ولی من بهت ای..ایمان دارم ، میدونم که میتونی ، لازم نیست استرس داشته باشی .. فقط از این ثانیه ها لذت ببر .. بلاخره داری کاری رو میکنی که ارزوش رو داشتی " 

🌸Love The Way You Lie [Completed_chanbaek]🌸 Where stories live. Discover now