Feast [جشن]

1.3K 145 358
                                    

سلام

بخونیدآخرش توضیحات لازم رومیگم‌.

کاخ میسور -سالن دوربال (Durbal)*

"ما امروزاینجا جمع شده‌ایم تا پیروزیمان را جشن بگیریم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


"ما امروزاینجا جمع شده‌ایم تا پیروزیمان را جشن بگیریم . باشد که به زودی از زیر استعمار و سلطه دولت بریتانیا خارج شویم"
لیوان برنزی را بالا برد و همه حاضرین در کاخ از وی پیروی کردن و به سلامتی پیروزیشان نوشیدن .

به سمت تخت سلطنتی خود که در بالا ترین قسمت سالن قرار داشت ، قدم برداشت وصدای آشنایی او را از حرکت کردن باز داشت .
-سرورم‌...پیروزیتان را تبریک میگوییم .
چرخید ودنباله‌‌ی شنلش رابه عقب هل داد
"مبارکمان باشد مصطفی پاشا "
لبخند مقتدارانه‌ای روی لبانش جا خوش کرد .
-سرورم‌ عرضی داشتم
کمی به جلو‌خم‌شد
"بگو پاشا ...گوش میدهم‌"
-پس از پیروزی در مقابل دشمن‌ تعدادی اسیر را سربازان به قصر آوردن ...زنان و‌کودکان انگلیسی هستند، دستور شما چیست ؟
روی تخت باشکوهش جای گرفت ولیوان‌برنزی‌اش را به کنیزکی که سمت راست تختش ایستاده بود ،داد.

"بگذار در قصر بمانند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"بگذار در قصر بمانند ...به وقتش به آنها نیاز خواهیم داشت .سالیان درازیست که آنها زنان و‌دختران مارا به اسارت گرفتند و از آنها سوء استفاده کرده‌اند ...زمانش که برسد ما نیز از زنان و‌فرزندانشان به نفع خودمان‌استفاده خواهیم کرد ."
-امر ،امر شماست علی حضرت .
"به خوبی به آنان رسیدگی شودتا بدانند ما همانند آنها سنگ دل نیستیم "
-هرچه شماامر کنید سرورم .
تعظیم‌ کرد و از محضر پادشاه دور شد.

Taj Mahal [Z.S]Where stories live. Discover now